تبریز: دانشگاه تبریز، دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، گروه فلسفه
مشخصات ظاهری
نام خاص و کميت اثر
۱۷۲ص
یادداشتهای مربوط به نشر، بخش و غیره
متن يادداشت
چاپی
یادداشتهای مربوط به مندرجات
متن يادداشت
فاقد اطلاعات کامل
یادداشتهای مربوط به پایان نامه ها
جزئيات پايان نامه و نوع درجه آن
کارشناسی ارشد
نظم درجات
ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، گروه فلسفه
زمان اعطا مدرک
۱۳۸۸/۰۷/۰۱
کسي که مدرک را اعطا کرده
تبریز: دانشگاه تبریز، دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، گروه فلسفه
یادداشتهای مربوط به خلاصه یا چکیده
متن يادداشت
مسألهای که هایدگر پژوهش خود را در کتاب هستی و زمان با آن آغاز میکند بیشباهت با آغاز کتاب گامای متافیزیک نیست .ارسطو در آنجا میگوید صدانشی هست که به هستی چونان هستی و اعراض ذاتی آن، به خودی خود، نگرش دارد )۱۰۰۳الف .(۲۳ ۲۲ ارسطو برای هستی چهار معنی قایل است :هستی بالعرض، هستی به معنای صادق بودن، هستی بالقوه و بالفعل و همچنین هستی بر حسب اشکال مقولات .ارسطو سپس میگوید که صپرسش هستی چیست؟در حقیقت این پرسش است که صجوهر چیست؟و به این ترتیب هستی را با جوهر یکی میداند .هایدگر از همان آغاز این پرسش برایش مطرح بود که چه مفهومی این معناهای چندگانه را وحدت میبخشد و هستی چونان هستی) نه صرفا هستنده چونان هستنده (تعین خود را از کجا کسب میکند؟ هایدگر کتاب هستی و زمان را با بحث از ضرورت به روشنی بازگفتن پرسش از هستی آغاز میکند .هایدگر معتقد است پرسش از هستی که فلسفهی افلاطون و ارسطو را در جوش و خروش نگه داشته بود و از فرط ابهام و مستوری برای یونانیان مایهی تشویش خاطر بود، در این زمانه در بداهت و خودپیدایی از روز روشنتر فرض میشود و به همین دلیل است که پرسش از هستی امروز فراموش شده است .فیلسوفان به جای پرداختن به هستی، هستندهها را موضوع پژوهش خود قرار دادهاند .هایدگر با روش پدیدارشناسی و همچنین با تخریب فرادهش متافیزیکی تلاش میکند که این هستی را آشکار کند .اما برای این کار از هستندهای که صدازایننام دارد آغاز میکند زیرا تنها دازاین است که از هستی خود پرسش میکند .از نظر هایدگر بنیاد آغازین دازاین هستی ـ در ـ جهان است که دازاین را چون اگزیستانس ظاهر میکند .اگزیستانس به ارتباط دازاین با هستی و نه با هستندهها مربوط میشود، و از اینرو مهیای غلبه بر متافیزیک میگردد .هایدگر در هستی و زمان تلاش میکند که نشان دهد هستندهی دیگری وجود دارد که نه فقط هست، بلکه با خویش و با سایر هستندهها نسبتی دارد. هایدگر که خود در کتاب هستی و زمان برای فهم هستی تقریبا به همان راه سنت متافیزیکی رفته بود، یعنی به جای اینکه پژوهش خود را از هستی آغاز کند هستندهای به نام دازاین را برای فهم هستی بررسی کرده بود .وی در کتاب درآمدی بر متافیزیک تلاش میکند با نشان دادن کاربردهای مختلف کلمهی هستی در گفتار روزانه و از طریق افقی معین، از هستندهها دور شود و به خود هستی بپردازد اما در اینجا نیز نمیتواند خود هستی را بدون هیچگونه دلالت و ارجاعی فهم کند .زیرا در درآمدی به متافیزیک نیز هستی را از طریق تعینات و حالاتی که خود هستی موجب ظهورشان میشود، میشناسد
متن يادداشت
The problem by which Heidegger starts his investigation in his Being and Time is similar to the beginning of the fourth book (gama) of Aristotle's Metaphysics Book. Aristotle says there: "There is a science which investigates Being as being and the attributes which belong to this in virtue of its own nature" (۱۰۰۳a ۲۲-۲۳). He sees four senses in consideration of Being: Accidental Being, Being in the sense of true, potential and actual Being and Being in terms of categories ways. Then he says the question "what Being is?" in fact is the question "what substance is?" So he takes Being and substance the same. From the beginning this question was presented to Heidegger that how these multiple meanings of Being are unified and understood within the Being itself? Heidegger starts his book with the discussion of the necessity for explicitly restating of the question of Being. He believes it is one which provided a stimulus for the researches of Plato and Aristotle, and obscurity and hidden of which the ancient philosophers found continually disturbing nowadays, is taken as clear and self-evident and that's why question of Being has been forgotten today. Philosophers instead of studying "Being" has chosen "entity" as the subject of their research. Heidegger tries to clarify this Being by phenomenological method and by destruction of the metaphysical tradition. To do so he starts with an entity named "Dasein", because this is just Dasein which asks about its Being. From his point of view the beginning base of Dasein is Being in the world which shows Dasein as existence. Existence now concerns Dasein's relation to Being rather than to entities and thus prepares an overcoming of Metaphysics. Heidegger in "Being and Time" tries to show that there is another entity which has relation not only with itself but also with other entities. Heidegger in "Being and Time" had followed the tradition of metaphysics to understand Being. It means he had investigated an entity named Dasein to understand Being instead of starting his investigation from Being. In "introduction to metaphysics" he tries to go away from entities by showing different uses in daily conversation of the word Being through a certain horizon; but here he, still, can not understand Being with no reasoning and referring, because in "introduction to metaphysics" he also knows Being by some determinations and moods which Being itself causes to occur
موضوع (اسم عام یاعبارت اسمی عام)
موضوع مستند نشده
Being
موضوع مستند نشده
Entity
موضوع مستند نشده
Question of Being
موضوع مستند نشده
Metaphysics
موضوع مستند نشده
Substance
موضوع مستند نشده
Dasein
موضوع مستند نشده
Existence
نام شخص به منزله سر شناسه - (مسئولیت معنوی درجه اول )