در این پایانصنامه قصد داریم به مفهوم اندیشه ابسورد در آثار کامو بپردازیم .نگاه کامو به مسأله زندگی اینگونه نیست که بخواهد ما را به سوی پوچی سیاه و نومیدی مطلق سوق دهد .بلکه او میصخواهد با نفی هر گونه نیروی بیرونی و ماورایی، آزادی انسان را تحقق بخشد و صرفا خود انسان را مسئول معنابخشی به زندگیش بداند .در حقیقت، کامو بیشتر به دنبال معنابخشیدن به زندگی است و برای او، پوچصانگاری و بیصمعنایی جهان، نقطه آغاز فلسفهصاش میصباشد .انسان وقتی به مرحله ابسورد و پوچی میصرسد، ناگهان خودش را تنها میصبیند و درمیصیابد که هیچ کس نمیصتواند به زندگی او جهت بدهد، مگر خود او .هستی در برابر درخواستصهای ما ناشنوا است و بشر، باید معنای زندگی را تنها در درون خود بجوید .از نظر کامو قهرمان ابسورد همان هنرمند است .هنرمند کسی است که پوچی را پذیرفته و با استفاده از خلاقیت خودش، معناآفرینی میصکند .شوپنهاور، هنر را راه حلی موقتی برای غلبه بر اراده بیرونی میصدانست .ولی هنر در نزد کامو جایگاه بسی والاتری میصیابد .از دید او، هیچ چیز نمیصتواند بر جهان پوچ و ابسورد بیرونی معنا ببخشد و ما را از رنج بیگانگی با محیط پیرامونمان برهاند، مگر هنر .میصتوان اذعان کرد که قهرمان ابسورد در واقع خود کامو است .او کسی است که به مرحله پوچی رسیده، آن را پذیرفته و بعد تلاش کرده تا با خلق آثار ادبی و هنری، به آن معنا بدهد
In this thesis we tries to research about the concept of absurdity, in Camus works. Camus view of life is not one that seeks to lead us to black absurdity and utter despair. In fact he is seeking human freedom by denying any transcendental and external force. He considers that only human himself, is responsible for giving meaning to his life. He mostly focus on the meaning of life and In his philosophy the absurd and meaningless world is the start point. When a man reaches the stage of absurdity, suddenly find himself alone, and realize that no one can direct his life, except himself. The universe is deaf to our request and man must seek the meaning of life only within himself. According to Camus, the absurd hero is the artist. In fact, an artist is someone who accept absurdity and tries to create meaning by himself. Schopenhauer saw art as a temporary solution to overcoming the external life. But, Art has a much higher status with Camus. In his view nothing can give meaning to absurd world except art. It can be acknowledged that the absurd hero is nobody, but Camus himself. He is the one, who has reached the stage of absurdity, then accept it and finally creates literary and artistic works and by that he tries to give meaning to that absurd world