از نظر فیلسوفان سیاسی رفتارهای سیاسی-اجتماعی در انسان ها شامل دو منشأ متفاوت یعنی بر گرفته از محیط یا موقعیت، سرشت و ذات انسان ها است. وقتی صحبت از ذات میشود جدای از استنباط های متافیزیکی منظور عملکردهای درونی بدن انسان یعنی عملکرد های زیست شناختی است. در گذشته این منشا درونی به صورت نظری بررسی میشد و در اندیشه هر یک از فیلسوف های سیاسی به گونه ای نمود پیدا میکرد. جان لاک معتقد بود ذات انسان همچون لوح سفیدی است و در مقابل توماس هابز به ذات انسان بدبین بود و انسان را گرگ انسان می دانست. علت اهمیت به سرشت انسان در پرتو اهمیت اراده آزاد بود. یعنی هر چه استنباط رفتار های انسانی از سرشت وی باشد به جبری بودن اعمال انسانی بیشتر نزدیک میشویم. این که رفتارهای انسانی با آگاهی است یا به صورت علی دچار یک جبر است، یا منشأ این آگاهی چیست که انسان ها را یک موجود آزاد نشان میدهد، سوالات مهمی بوده که فیلسوفان با آن درگیر بودند. بعد از انقلاب های علمی قرن 19 و پدیدار شدن پوزیتیویسم، پاسخ های تجربی به سوالات نمود بیشتری پیدا کرد. تحقیقات تجربی در زیست شناسی و سیاست باعث ترکیب نظریه و روش هایی جدید و ظهور حوزه های میان رشتهای مانند ژنوپولیتیک و نوروپولیتیک شده است که به تفسیر منشأ گرایش ها و رفتارهای سیاسی ما می پردازند و اراده آزاد انسان ها را تا حدودی به چالش میکشند. نتایج بدست آمده در این حوزه ها نشان میدهد امروزه تاثیری که به طور مثال ژن ها به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر رفتارهای ما از جمله رفتارهای سیاسی ما می گذارند تقریباً غیر قابل انکار است. برای نمونه تفاوت رفتارهای سیاسی انسان هایی که در یک محیط کاملا یکسان رشد کرده اند به تفاوت های زیست شناختی آن ها بر می گردد. در این مطالعه با بررسی پژوهش های مختلف، سه رویکرد زیست شناختی اصلی در سیاست یعنی تکامل، ژنوپولیتیک و نوروپولیتیک مورد ارزیابی قرار گرفته تا به نتیجه ای کلی در مورد این رویکردها رسید. در این تحقیق کل ساحت سیاست به قلمرو زیست شناسانه و احتمالاً علّی بودن آن فرو نمی کاهد و طبق یافته ها به این نتیجه میرسیم که رفتارهای انسانی پیچیدهاند و برای درک بهتر رفتارهای انسانی، باید به عوامل مختلفی نظیر ژنتیک، تجربیات فردی، محیط اجتماعی و... به صورت یک جا توجه کرد و در این بین یک علت زیست شناختی به اندازه یک عامل محیطی اهمیت دارد.
متن يادداشت
AbstractFrom the perspective of political philosophers, the political and social behaviors of humans encompass two distinct origins: those derived from the environment or circumstances, and those stemming from the nature and essence of human beings. When we refer to "nature," we are talking about the internal functions of the human body, in other words, the physiological functions. In the past, this internal origin was theoretically examined, and it took on various forms in the thoughts of different political philosophers. John Locke believed that human nature is like a blank slate, while Thomas Hobbes had a more pessimistic view of human nature, regarding humans as wolfish beings. The reason for the importance placed on human nature was closely tied to the concept of free will. In other words, the more behavior was attributed to one's nature, the closer it came to being deterministic. Questions such as whether human behavior is driven by consciousness or operates in an almost deterministic manner, and what the source of this consciousness is that portrays humans as free agents, were significant issues that engaged philosophers. After the scientific revolutions of the 19th century and the emergence of positivism, empirical answers to these questions gained more prominence. Experimental research in biology and politics has led to the integration of new theories and methodologies, giving rise to interdisciplinary fields such as genopolitics and neuropolitics, which delve into the interpretation of the origins of our political inclinations and behaviors, challenging human free will to some extent. The results obtained in these fields suggest that the impact of factors such as genes on our behaviors, including political behaviors, is nearly undeniable, both directly and indirectly. For example, differences in the political behaviors of individuals who have grown up in identical environments can be attributed to their biological differences. In this study, by examining various researches, three main biological approaches in politics, namely evolution, genopolitics, and neuropolitics, have been evaluated to reach a general conclusion about these approaches. In this research, the entire domain of politics is not diminished by the biological realm, and perhaps its causality is not reduced by it either. According to the findings, it can be concluded that human behaviors are complex, and for a better understanding of human behavior, one must consider various factors such as genetics, individual experiences, social environment, and more, collectively. In this context, a biological cause is as important as an environmental factor
عنوانهای گونه گون دیگر
عنوان گونه گون
Dissertation for obtaining a master's degree In the field of Political Science
نام شخص به منزله سر شناسه - (مسئولیت معنوی درجه اول )