جامعهشناسی ادبیات درصدد توجیه آراء و نظریات ادبا دربارة اوضاع حاکم بر جامعه، ارزشها و هنجارهای فرهنگی، آداب معاشرت و نهادهای اجتماعی است .واضح است که اثر ادبی در خ آفریده نمیشود و شاعران و نویسندگان در عوالم خاطرات موهوم خود زندگی نمیکنند و اگر کسی چنین باشد محکوم به فراموشی است و در حافظة ادبی و هنری مردم جایگاهی ندارد .از سوی دیگر تأثیرات گستردة جامعه و محیط زندگی بر افراد را نمیتوان منکر شد، تا جایی که دستهای از جامعهشناسان و روانشناسان، آدمی را زاییدة اجتماعی میدانند که در آن نشو و نما مییابد و از آن تأثیر میپذیرد و بر افراد انسانی آن تأثیر میگذارد .شاعر و نویسنده را حتی در زمان حیاتش از روی آثارش میتوان شناخت و صفاتی را که برای او در نظر گرفته میشود از طریق شنیدن و خواندن آثارش تمییز داد، چه رسد به شاعر و نویسندهای که سالها و قرنها از مرگش میگذرد .اگر چه اثر ادبی، زادة شخصیت شاعر و نویسنده است، اما شاعر و نویسنده نیز محصول جامعه است پس باید برای شناخت هنر به جامعه روی آورد .زیرا شخصیت و رفتار و کنش اجتماعی هر فرد تا حدود زیادی ساخته و پرداختة محیط اجتماعی اوست .هیچ هنرمندی نیست که فرزند زمان خویشتن محسوب نشود .حتی اگر هنرمندی به ظاهر از جامعة روزگار خویش دور باشد، اما فیالواقع اثر ادبی خود را مطابق شرایط و اوضاع اجتماعی موجود میآفریند .به همین دلیل است که رولان بارت (Roland Barthes) در این باره میگوید :صمنزویترین شاعر یا نویسنده، یعنی آن که بیش از همه به حدیث نفس متوسل میشود و هرگز نگاه پرسش آمیز خود را به سوی جامعه نمیافکند و ادبیات را ذات مجردی از فعل و انفعالات اجتماعی میپسندد، باز هم از حیث نگارش به جامعة خود بستگی تام دارد .در واقع عصر در اثر نویسنده همیشه جایی میجوید. )نک : مباشری ، ( ۱۳۸۹ : ۱۱ این مقتضیات زمانه است که سبب میشود که هنرمند ما در دورههایی از تاریخ حرفهایش را سربسته بگوید و بگذرد و زبان کنایی و استعاری را برای نوشتههای خود برگزیند یا بالعکس شرایط مطلوب سیاسی و اجتماعی، هر چند اندک، در تاریخ ادبی و هنری ایران سبب میشود که هنرمند حرفهایش را واضحتر بگوید و چندان زبان کنایی را به کار نگیرد .حاصل پژوهش به این نکته میرسد که انعکاس و بازتاب شرایط و اوضاع اجتماعی را در شاعران و نویسندگانی که مردمیتر بودهاند به وضوح میتوان مشاهده کرد و این مهم در مورد صجلالالدین محمد بلخی مشهور به مولانا بسیار برجسته مینماید .چرا که مولانا شخصیت گرانقدری است که با مردم زیست و زندگی در میان تودهها را از معاشرت با درباریان و طبقة خواص ترجیح داد برای مردم سرود و در غمها و شادیها کنار مردم بود، و در آثارش نیز زبان تمثیلی و محاورهای را برای فهم مردم به کار گرفت .درعرصة اخلاق اجتماعی مولانا مبلغ آیین محبت و نیکی با خلق خداست. لذا هرگونة تبعیض دینی نژادی را بر نمی تابد. اجتماع را شرط نشو و نما و استیناس می داند. با بیان اینکه صدین یکی نتواند شد مردم را به تحمل عقاید همدیگر و احترام به آراء و اندیشه های گوناگون فرامی خواند. به خوبی از نقش همة طبقات اجتماعی برای پیشبرد اهداف متعالی و برآورده شدن نیازهای انسانی آگاه است.درقبال جامعه برای خود رسالتی اجتماعی قائل است ، لذا می کوشد با استفاده از زبان نصیحت و موعظةحسنه از قدرت افسار گسیختة پادشاهان و امرا بکاهد.در آثار منثور بسیاری از باورهای مردمی و عامیانه را مطرح نموده ،گاهی انتقاداتی را نسبت به برخی از طبقات اجتماعی مطرح کرده است. و اشاراتی هرچند زود گذرا به برخی از وقایع سیاسی- اجتماعی آن دوران دارد
متن يادداشت
Din Mohammad Balkhi known as Rumi. And this is because Rumi was a character of great value who preferred living among the masses to the companionship of the people of the court, writing poetry for the people to share their woes and joys, and he used parabolic and conversational language in order for people to understand him -al-The sociology of literature tries to justify the opinions of the men of letters as to social circumstances, cultural values and norms, etiquette, and social constitutions. It goes without saying that works of literature are not created in vacuum, and writers do not live in illusory worlds, and if there is such a writer, s/he is bound to be forgotten, not having any share of peoples literary and art memory. On the other hand, the great influences on the part of society on the lives of individuals cannot be denied, to the extent that some sociologists and psychologists regard human beings as been given birth to by the society they develop in, and they influence and are influenced by. One can recognize a writer by the help of their works, and the characteristics attributed to them can be noticed by reading them even when they are alive, let alone a writer has been deceased for years and centuries. Although a literary work is given birth to by the personality of the writer, the very writer is a product of the society; therefore, one should look at the society to know art. This is because the personality, behavior, and social action of every individual are to a large extent made by the social environment. There is no artist who is not a person of their own time. Even when an artist is seemingly disassociated from the society, they, in fact, create a work of art according to the social conditions and circumstances. This is why Rolan Barthes believes that: the most isolated writer, the one who makes most use of stream of consciousness, and never directs his questioning look at society, deeming literature as a being unconnected with social state of affairs, s/he is, too, dependent on the society when it comes to style; in reality, the age always finds a place in the work of the writer. This is the conditions of a specific age that makes an author speak in an ironic and metaphorical language. Or as the reverse, satisfactory political and social conditions in Iran, though little, leads the writer to speak in clearer way and not use that much of ironic language. The findings of this study arrive at the point that the reflection of social conditions can be clearly seen in the works of those writers who were more concerned about people. And this is very prominent in the case of Jalal
نام شخص به منزله سر شناسه - (مسئولیت معنوی درجه اول )