زمینههای جامعهشناختی تکوین و تحول گفتمانهای عدالت در دولتهای پس از انقلاب اسلامی ایران
نام نخستين پديدآور
/رحیم زایرکعبه
وضعیت نشر و پخش و غیره
نام ناشر، پخش کننده و غيره
: حقوق و علوم اجتماعی
تاریخ نشرو بخش و غیره
، ۱۳۹۶
نام توليد کننده
، راشدی
یادداشتهای مربوط به نشر، بخش و غیره
متن يادداشت
چاپی
یادداشتهای مربوط به پایان نامه ها
جزئيات پايان نامه و نوع درجه آن
کارشناسی ارشد
نظم درجات
جامعهشناسی اقتصادی و توسعه
زمان اعطا مدرک
۱۳۹۶/۱۱/۱۸
کسي که مدرک را اعطا کرده
تبریز
یادداشتهای مربوط به خلاصه یا چکیده
متن يادداشت
موضوع پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل زمینههای جامعهشناختی تکوین و تحول گفتمانهای عدالت در دولتهای پس از انقلاب اسلامی ایران است .به این منظور، چهار سوال اساسی طرح شده است .دو سوال اولیه پژوهش از نوع سوالات توصیفی بوده و بررسی آنها موضوع فصلهای سوم و چهارم بوده است .البته این دو سوال، مقدمهای برای طرح سوال اصلی بودهاند که به منظور طرح دقیق و مبسوط به دو سوال تبیینی تقسیم شده و در فصلهای پنجم و ششم محل کاوش بودهاند .سوال اول در رابطه با نظریات، تعاریف و گونهشناسیهای مربوط به موضوع عدالت است .مطالب مربوط به این سوال با روش اسنادی مبتنی بر تحلیل محتوای کیفی و با استفاده از تکنیک گونهشناسی، جمعآوری و توصیف شدهاند .سوال دوم ناظر بر مصادیق گفتمانهای عدالت در سه بعد عدالت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی-اجتماعی در هر یک از دولتهای پس از انقلاب اسلامی ایران بوده است .اطلاعات و مصادیق مربوط به بحث نیز با استفاده از روش اسنادی به دست آمده و با استفاده از تکنیک تحلیل گفتمان لاکلا و موف مورد تحلیل واقع شدهاند .سوال سوم به چیستی زمینههای جامعهشناختی تکوین گفتمانهای عدالت در دولتهای پس از انقلاب اسلامی ایران مر بوط است .دادهها و اطلاعات مربوط به این سوال با استفاده از روش تبیین تاریخی-تکوینی و با تحلیل موردی دولتها در دو زمینه داخلی و خارجی مورد تبیین قرار گرفته است .دو نتیجه مهم از بررسی این سوال به دست آمده است :اولا در تکوین گفتمانها، تاثیر زمینههای داخلی در حد متغیر مستقل و تاثیر زمینههای خارجی در حد متغیر واسط بوده است .ثانیا متغیر صنفت و نوسانات قیمت آن به نوعی در شکلگیری همه گفتمانهای عدالت بعد از انقلاب اسلامی ایران، خصوصا در بعد اقتصادی آن، نقشی اساسی داشته است چرا که درآمدهای نفتی، منبع اصلی مخارج دولت در اقتصاد ایران را تشکیل میدهد .در نهایت، سوال چهارم ناظر بر چیستی زمینههای جامعهشناختی تحول یا تغییر مداوم گفتمانهای عدالت در دولتهای پس از انقلاب اسلامی ایران است .برای پاسخ به این سوال، فرضیه پژوهش با دو متغیر اصلی) جامعه تودهای و ناکارآمدی نسبی دولتها در استقرار سیاستهای عدالت (و چهار متغیر فرعی)طرد و برجستهسازی، دسترسی، اعتبار و عاملان سیاسی (مطرح شد که در کل، چارچوب نظری پژوهش را در این فصل تشکیل دادهاند .دادهها و اطلاعات متغیرهای مذکور با استفاده از روش تبیین تاریخی-قانونی و با تحلیل موردی دولتها مورد تبیین قرار گرفته است .دو نتیجه مهمی که از جستجوی پاسخ این سوال حاصل شد، عبارتست از اینکه :اولا تحول گفتمانها در ایران، چندان تحت تاثیر زمینه خارجی نیست .زیرا موثر بودن زمینه خارجی نیز نهایتا به واکنش زمینهها یا عوامل داخلی خصوصا بدنه اجتماعی بستگی دارد .لذا بدنه جامعه ایران به تدریج در دوره بعد از انقلاب اسلامی و خصوصا در یک دهه اخیر بر اثر دسترسی بسیار آسانتر، سریعتر، متنوعتر و شفافتر به اخبار و اطلاعات خصوصا از طریق رسانههای الکترونیکی از وضعیت جامعه تودهای فعال، فاصله بسیار گرفته است .اما در عین حال به وضعیت جامعه مدنی فعال که دارای نهادها و سازمانهای خودجوش، مردمی و پایدار باشد نیز تبدیل نشده است بلکه به وضعیت جامعه مدنی منفعل گرفتار شده است .ثانیا دولتهای بعد از انقلاب به غیر از دولت اصلاحات که دغدغه کارآمدی نظام سیاسی داشت، بقیه دولتها توجهشان بیشتر معطوف به کارآمد کردن حوزه اقتصادی بوده است اما هیچ یک از دولتها نتوانستهاند، کارآمدی چشمگیری در حوزه اقتصادی، سیاسی و به تبع آنها در حوزه اجتماعی-فرهنگی از خود نشان دهند .به همین جهت تقاضای بدنه اجتماعی، تغییر گفتمانهای جاری و جایگزینی آنها با گفتمانهای کارآمدتر آتی بوده است
متن يادداشت
The subject of this research is to examine and analyze the Sociological contexts of formation and development of discourses of justice in post-Islamic revolution governments. To this end, four fundamental questions have been examined. Two initial questions with descriptive type were examined in the third and fourth chapters. and two questions of explanatory type were investigated in the third and fourth chapters. Of course, these two questions are an introduction to the original question, which has been divided into two explanatory questions in order to accurately design and have been explored in seventh and fifth chapters. The first question relates to theories, definitions and typologies related to justice. The contents related to this question have been collected and described using qualitative content analysis methods of documents based on typology techniques. The second question concerns the implications of discourses of justice in three dimensions of economic, political and social-cultural justice in each post-Islamic governments. Information and examples have been obtained using the documentary method and analyzed using Laclau and Mouff's discourse analysis techniques. The third question is about what Sociological contexts affecting the formation of justice discourses in the post-Islamic governments. Data and information on this question has been obtained and explained using a historical-genetic methodology and a case study of governments in two areas of internal and external. Two important results from this question were obtained: firstly, in the formation of discourses, the influence of internal contexts on the level of independent variables and the influence of external contexts on the intermediate variable level. Secondly, the variable "oil and its price fluctuations" has played a crucial role in the formation of all discourses after the Islamic Revolution of Iran, because oil incomes constitute the main source of government spending in the Iranian economy. Finally, the fourth question concerns the Sociological contexts of the development of discourses of justice in post-Islamic governments. To answer this question, the hypothesis of research with two main variables (mass society and the relative inefficiency of governments in establishing justice policies) and four subordinate variables (exclusion and foregrounding, availability, credibility, and political agents) was presented.These variables form the theoretical framework in this chapter. The data and information of these variables have been obtained and explained using the historical-legal explanation method and by the case study of the governments.The two important results from this question are that: First, the development of discourses in Iran is not so much affected by external context. Because the effectiveness of the external context will ultimately depend on the type of reaction of the internal contexts, especially the social body. So, Iran society gradually in the post-Islamic period, and especially in the last decade has been far removed from the status of mass society due to the much easier, faster, more diverse and more accessible access to news and information, especially through electronic media. But at the same time, it has not become an active civil society state with spontaneous, popular and lasting institutions and organizations, but is also caught up in the state of passive civil society. Secondly, post-revolutionary governments, apart from the Reformist government, which were concerned with the effectiveness of the political system, other governments focused their attention more on the efficiency of the economic dimension, but none of the governments have not been efficient in economic, political and, therefore, Social-cultural dimensions. So, demand of social body, changing the current discourses and replacing it with more effective discourses in the future
نام شخص به منزله سر شناسه - (مسئولیت معنوی درجه اول )