بررسی مبانی نظری متفکران معاصر ( آقای ملکیان و آقای مصباح یزدی)
نام نخستين پديدآور
حسن مهدی پورمیری
وضعیت نشر و پخش و غیره
محل نشرو پخش و غیره
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
تاریخ نشرو بخش و غیره
1388
یادداشتهای مربوط به خلاصه یا چکیده
متن يادداشت
آنچه که در این تحقیق مورد نظر بوده نشان دادن اصول و مبانی نظری سیر استدلالیِ آراء و نظرات دینی مصباح یزدی و ملکیان، با مراجعه به آثار مکتوبشان می باشد. نتایج حاصله این بوده که مصباح با رویکردی فلسفی – کلامی به دفاع عقلانی از حقانیت انحصاری دین می پردازد، دینی که کمال و سعادت انسانی درگرو ایمان آوردن و مطابقت تمام جنبه های فردی و اجتماعی انسان با آن می باشد. ایمانی که مسبوق به علم یقینی به باورهای دینی و التزام عملی بر آنها است. مصباح را که می توان قائل به عقلانیت و شناخت حداکثری دانست، معتقد است می توان با عقل فلسفی مدعیات اصلی دین یعنی توحید، نبوت و معاد را اثبات کرد،گرچه به منبع دیگری به نام وحی، جهت تحصیل معارف ماوراء عقلی ،که از حجیت عقلانی برخوردار است، نیز نیاز است. از نظر وی به غیر از برخی از معارف دینی (ظنیات و معارف فرعی )، اکثر شان (قطعیات و یقینیات و معارف اصلی دین)،ثابت وتغییرناپذیرند، که بین آنها و نظریات علمی و فلسفی هیچگونه تعارضی وجود ندارد. وی زبان دین را واقعنما و معنادار دانسته که با قواعد و اصول محاوره ای و عقلانی می توان به فهم صحیح و واحدی از دین رسید. اما ملکیان که با رویکرد فلسفه دین و پراگماتیستی به تحقیق عقلانی و روان شناسانه دین می پردازد با قرائت معنویت گرایانه از دین، کارکرد دین را تنها به جنبه فردی و نیازهای وجودی و در جهت کاستن برخی از درد و رنجهائی که با ابتنای به علوم و معارف بشری قابل رفع نیست، معطوف می سازد. وی که می توان او را قائل به عقلانیت و شناخت انتقادی دانست، مدعی است که مدعیات دینی نه خرد پذیرند و نه خرد ستیز، بلکه خرد گریزند،که متعلق ایمان قرار می گیرند نه متعلق علم و با توجه به دلایلی که اقامه می کند، معتقد است که هم دین و هم معرفت دینی متحول اند که باید بر اساس قواعد هرمنوتیک آنها را فهمید که با توجه به مجموعه یک شرایط اجتماعی و تاریخی و پیش فرضها ذهنی دخیل در فهم دین، دین قابلیت فهمهای مختلف را می یابد. در نسبت بین دین و علم، وی دین و علم را از دو مقوله جداگانه با کارکردهای متفاوت می داند و در حقیقت با هم تقابلی نمی یابند تا تعارضی بین آنها پیش بیاید و تعارضهائی هم که وجود دارد ظاهری است و با رجوع به باطن دین قابل رفع است. از طرفی هم به علت تحقیق ناپذیری علمی و فلسفی وحی و گزاره های وحیانی، وحی حجیت معرفت شناختی نیز ندارد