اشمیت مفهوم امر سیاسی را پیش شرط مفهوم دولت می دانست. او باور داشت که دولت را تنها می توان از گذرگاه امر سیاسی تبیین کرد. ولی مفهوم امر سیاسی چیزی نیست جز توان و اراده برای تصمیم گیری در مناسبات انسانها و گروه های انسانی برپایه الگوی دوست و دشمن. همان گونه که تفکیک نیک از بد در امر اخلاقی و تفکیک زیبا از زشت در امر زیباشناسی انجام می گیرد، تفکیک دوست از دشمن نیز معیاری مستقل در امر سیاسی است. اشمیت با تفکیک میان دوست و دشمن، نوعی دشمن شناسی انجام می دهد و می گوید قدرت مطلق و برتر، در شناسایی دوست و دشمن است. تمامی بحث هایی که در رابطه با حاکمیت شده در وضعیت عادی قرار داشته اند. اما موضوع اصلی به وضعیت استثنایی بر می گردد که حاکم دارای حق انحصاری در قانون است و کسی است که در باب استثنا تصمیم می گیرد. این استثنا به مانند معجزه است که در شرایط استثنا حاکم چگونه می تواند معجزه کند. حاکم مسوول تصمیم گیری در مورد دوست، دشمن، اعلام جنگ و منطق استثنا است. در منطق استثنا، حاکم همان کسی است که نظام قانونی، قدرت اعلام وضعیت استثنایی و در نتیجه قدرت تعلیق اعتبار خود نظام را بدو اعطا می کند. پس حاکم بیرون از نظام قانونی معتبر است و با این حال بدان تعلق دارد. این بدان معنا است که حاکم خود را بیرون از قانون جای داده است. وضعیت استثنایی همواره از هرج و مرج و آشوب متمایز است. به تعبیر قانونی، هم چنان نظمی در آن وجود دارد، حتی اگر نظمی قانونی نباشد.