مقاله حاضر با توصیف این پیش فرض آغاز می شود که فلسفه غرب همواره با گفتمان تقابلی سخن گفته است. یعنی همواره تعاریف براساس غیاب وحضورواین که پدیده های عالم دو قطبی هستند شکل گرفته اند. در برابر، نگارنده ادعا می کند که ژاک دریدا(Jacques Derrida) فیلسوف فرانسوی(2004-1930) با به چالش گرفتن منطق کلامی فلسفه غرب از عصرافلاطون تا به امروز، منطقی نوین برای طرح مباحث فلسفی خود بر می گزیند. این منطق را منطق پارادوکسی(منطق تناقض نما) نامیده ام و در این تحقیق به تشریح آن از طریق شرح چند اصطلاح مهم درفلسفه واسازی(deconstruction) دریدا خواهم پرداخت. طرح این مسئله(این که منطق کلامی اندیشه دریدا چیست و با منطق کلامی متداول درفلسفه غرب چه تفاوتی دارد) می تواند پایه نخست و در واقع پیش نیازی برای طرح فلسفه واسازی محسوب گردد.