چنانکه از عنوان مقاله حاضر پیداست، مولف درصدد است که پیوند تفسیر قرآن با سیر تطور و پیشرفت علم بلاغت در زبان عربی را آشکار کند. وی بدین منظور پس از بیان توضیحاتی کلی درباب خاستگاه دانش بلاغت و بدیع در ادب عربی و اروپایی، به تطبیق نظریه خود در موردی خاص یعنی صنعت «لف و نشر» می پردازد. به نظر مولف صنایع بدیعی - و از جمله لف و نشر - هرچند خاستگاهی غیردینی داشته اند، اما توسعه و تکامل خود را در تمام مراحل وامدار دقت ها، نکته سنجی ها و دلمشغولی های مفسران در فهم معانی آیات قرآنی بوده اند. وی در بحث از سیر تحول صنعت لف و نشر، می کوشد تا نشان دهد این صنعت تا چه حد با صورت بلاغی دیگری به نام «تفسیر» آمیخته شده است. «تفسیر» را - که در اصل صنعتی ادبی و غیردینی بود - برخی از ادیبان اسلامی چون زمخشری در تفاسیر قرآنی خود با پاره ای از آیات قرآن پیوند زدند و گاه نام دیگری با عنوان لف بر آن اطلاق کردند. اما دانشمندان بلاغی متاخر چون قزوینی و تفتازانی که همگی از اصحاب مدرسه سکاکی شمرده می شوند، اصطلاح لف و نشر را صریح تر به کار بردند و در ذکر اقسام، شقوق، تعاریف و ایراد شواهد شعری و غیر قرآنی برای آن سنگ تمام گذاشتند.