فردریک شلایرماخر با توصیف جوهر دین به عنوان پدیده ای که حاصل معرفت - چه علمی و چه فلسفی - نیست و نیز نباید آن را در معنای اخلاقی جستجو کرد و آن را نباید حاصل هیچ استدلالی دانست، تاثیر ماندگار و تازه ای بر الهیات پروتستان نهاد. به نظر او جوهر دین در احساس دینی خاصی که احساس وابستگی مطلق است، یافت می شود. او بر این باور است فلسفه دین بی حاصلی که در «دئیزم» مطرح است و دگماهایی که کلیسا از آن خبر می دهد، در حقیقت دین نیست. دین حقیقی یعنی شهود بی واسطه وجود جمعی همه جهان کرانمند در آن وجود و به واسطه آن وجود بی کران و درک همه اشیای زمانمند در وجودی لایزال. دین حقیقی احساس و چشیدن این وجود بی کران است.