یکی از مبانی عرفانی، نظریه انسان کامل است که در عرفان اسلامی به کمال رسیده و انسان گرایی و اصالت انسان را برتر از دیدگاه های مادی مطرح نموده است. روان شناسی کمال نیز در دوران معاصر به اندیشه های عرفانی نزدیک شده و نظریه هایی ارایه داده اند که در بسیاری از موارد با عرفان همسو هستند. در این مقاله ابتدا انسان کامل را در روان شناسی از دیدگاه ویلیام جیمز، اریک فروم، کارل راجرز و آبراهام مازلو مطرح گردیده و سپس نظریه انسان کامل در عرفان از دیدگاه ابن عربی، عبدالکریم گیلانی، عزیز نسفی و مولوی بررسی شده و در ضمن آن مقایسه ای تطبیقی بین دریافت های روان شناسی و عرفان صورت گرفته است.