رنج واقعیت بدیهی و اجتناب ناپذیر زندگی انسان است و یکی از اهداف دین و دانش بشری کاهش و تسکین رنج بوده است. معنادرمانی یک رویکرد نوین روان درمانی است و یکی از اهداف آن تسکین یا تسهیل تحمل رنج از طریق یافتن معنا برای آن است. مسیحیت و اسلام، مانند ادیان دیگر، هم وجود رنج و چگونگی پیدایش آن را تبیین کرده اند و هم راه های مواجهه با رنج، پذیرش یا غلبه بر آن را به پیروان خود توصیه می کنند. متون ادبی دینی با توان تاثیرگذاری خاص خود در انتقال معنای تسکین دهنده ای که ادیان برای رنج قائل هستند می توانند در معنادهی به رنج بسیار موثر باشند. روان درمانگران از اوایل قرن نوزدهم به اهمیت کتاب در فرایند روان درمانی واقف شدند و اکنون بیش از نیم قرن از زمان تدوین مبانی نظری «کتاب درمانی» می گذرد. در این میان متون ادبی دینی با الهام از جهان بینی دینی و تاثیرگذاری بر هر دو قلمرو شناختی و عاطفی مخاطب خود می توانند کاربرد فراوان داشته باشند. بهشت گمشده و مثنوی معنوی به ترتیب دو متن ادبی دینی بسیار مهم و نافذ در فرهنگ های مسیحی و اسلامی هستند. بنابراین سرایندگان این دو منظومه با توجه به منابع اصلی الهام خود باید بتوانند در تسکین رنج خوانندگان شان بسیار موثر باشند. این تحقیق نشان می دهد که در این زمینه مثنوی معنوی بسیار کاربردی تر از بهشت گمشده است.