بررسی تأثیر آرای تربیتی سقراط بر امیل ژان ژاک روسو
First Statement of Responsibility
/مجید اله یاری
.PUBLICATION, DISTRIBUTION, ETC
Name of Publisher, Distributor, etc.
: ادبیات فارسی و زبانهای خارجی
Date of Publication, Distribution, etc.
، ۱۳۹۶
Name of Manufacturer
، میرزائی
NOTES PERTAINING TO PUBLICATION, DISTRIBUTION, ETC.
Text of Note
چاپی
DISSERTATION (THESIS) NOTE
Dissertation or thesis details and type of degree
کارشناسی ارشد
Discipline of degree
فلسفه گرایش تطبیقی
Date of degree
۱۳۹۶/۰۶/۱۱
Body granting the degree
تبریز
SUMMARY OR ABSTRACT
Text of Note
در زمانة سقراط بنا به دلایلی، همانند رویگردانی از تفکرات مربوط به طبیعت جهان مادی) جهان-شناسی (که ویژگی دورة پیشاسقراطی بودهصاست، و توجه کردن به مسایل مربوط به زندگی انسان، و جایگزینی نظام نوین تعلیم و تربیت به جای نظام کهن، در یونان گروهی به نام سوفسطائیان با توجه به فن و تبحری که برای معلمی داشتند، اقدام به برگزاری کلاسهایی برای مخاطبان خود، از جمله جوانان در زمینهصهایی سیاسی، فن برتری و کارآمدی در امور شهر، و غیره کردند .آنان در آموزشهای خود فقط به زندگی مادی یا پیشرفت و پیروزی در امور اقتصادی و سیاسی توجه داشتند .نتیجة آموزشهای آنها باعث نسبیصگرایی و متزلزل شدن مباحث اخلاقی شده بود .سقراط، این وضع را تشخیص داد و به مقابله با آنها پرداخت، سقراط، از طریق گفتگوی فعال که به صدیالکتیک سقراطی معروف است مخاطبان خود را برای دستصیابی به خودشناسی راهنمایی میصکرد .تا خود واقعی را که همان پسوخه)روح (است، از اندرون خود، بیابند و زندگی خود را بر اساس آن استوار سازند، فلذا خواهند فهمید، جسم باید ابزاری در خدمت روح صباشد، و اینصجاست که انسان به چنان معرفتی دست می-یابد، که همه فضایل در او جمع میصشوند، و از هر خطا و اشتباهی مصون میصماند .سقراط صفیلسوف را جایگزین صسوفیست میصکند، از نظر او بدین شکل انسان به سعادت حقیقی میصرسد .در واقع سقراط از لحاظ اخلاقی و بعد معنوی به بررسی انسان میپردازد .ژان ژاک روسو در دورة رروشنگری میصزیسته که علم و تکنولوژی در خدمت زندگی مادی انسان بودهصاست، و تقریبأ بعد روحی انسان مورد غفلت واقع شده بود، که خود باعث نسبی گرایی، و بی-اهمیت شدن مباحث اخلاقی شدهصبود .بنابراین روسو وضع طبیعی مخلوقات را خوب میصداند، اما مصنوعات و دخالتصهای بشری را باعث فساد میصداند معتقد است که نظام فعلی تعلیم و تربیت باعث تربیت انسانصهای منافق و دورو شده صصاست .گرچه انسان آزاد آفریدهص شده است همیشه در بردگی به سر میصبرد .روسو تربیت صحیح را مهمصترین وظیف خانواده و جامعه میداند .بنابراین او در کتاب امیل منتقد تربیت انسان زمانة خود میباشد و معتقد است که این انسانی که ما تربیت میکنیم آنی نیست که باید براساس طبیعت خود انسان تربیت شود .درتربیت انسان بیشتر به بعد اخلاقی انسان که ریشه در روحانیت انسان دارد میپردازد .از نظر رسو وضعیت طبیعی توسط جامعه تباه شدهصاست، لذا جامعه نوین درصورتی قابل قبول و قابل دوام است که بر اساس قانون طبیعت زندگی کند و آزادی انسان بر اساس قانون طبیعت میصباشد .برای تربیت فردی باید انسان به دور از تأثیر منفی جامعه براساس طبیعت خود رشد کند، و بعد برای زندگی اجتماعی لازم است جامعه با قرداد اجتماعی، بر اساس قانون طبیعت اداره شود، تا انسان به سعادت حقیقی برسد .او انسان را جزء و طبیعت را کل میداند .أثر پذیری روسو از سقراط را میصتوان هم مستقیم و هم غیر مستقیم دانست، اول اینکه روسو از روش صدیالکتیک سقراطی یا روش ماماگونه در تربیت شاگرد، أثر پذیرفته است، دوم روسو همانند سقراط به بررسی و شناخت انسان با توجه به بعد معنوی او میصپردازد، هر دو دغدغة اخلاقی داشته-اند، سوم اینکه روسو در یک فضای تربیتی همانند فضای تربیتی سقراطی قرار داشت که بیشتر جنبة مادی انسان مورد توجه بودهصاست .درواقع میتوان گفت سقراط و صروسو هردو تعریف جدیدی از انسان ارائه دادند، و انقلابی در زمینهصهای تربیتی زمانهصی خود به صوجود آوردند
Text of Note
In Socrates age, because of some reasons like evading from thoughts related to the concrete world (ontology) that was a feature of pre-Socratic era, paying attention to the issues of human life, and replacing a new system of education instead of the old one, there was a group under the name of sophists in Greece which held some classes for their audiences including the young in the fields of politics, the talent of eminence and efficiency in urban affairs, etc. because of their talent and professionalism in teaching. They only paid attention to material life or advancement and progress in economic and political affairs. Their teachings led to relativism and breaking down of ethical issues. Socrates identified this condition and tried to deal with it. He, through an active dialogue which is known as Socratic dialectic, guides his audience to reach self-knowledge, to find their true self which is soul in themselves and found their lives based on it; and so, they will find out that the body should be a means at the service of the soul, and it is here that man reaches such knowledge that all virtues will be gathered in him and will be exempt from any misdeed and mistake. Socrates, replaces Sophist with philosopher; he believes that man reaches true bliss in this way. In fact, Socrates studies man from ethical and spiritual aspects. Jean-Jacques Rousseau was living in the Enlightenment era in which science and technology were at the disposal of human beings, and the spiritual aspect of human beings was almost neglected which had led to relativism and insignificance of ethical issues. Therefore, Jean-Jacques Rousseau knows the natural condition of creation but considers artificial entities and manly interferences as the causes of corruption. He believes that the present system of education has led human being to become hypocritical and deceitful. Although man has been created free, but is always at a state of slavery. Rousseau considers right breeding as the most significant duty of family and society. Therefore, in his book named Emile, he is a critic of the education of his age and believes that the human being we are breeding is not the one who has to be bred based on the nature of human beings themselves. In the education of human beings, he pays more attention to their ethical aspect which originates from humans spirituality. According to Rousseau, the natural condition has been corrupted by the society, thus the modern society is only accepted provided that it lives on the basis of the law of nature and mans freedom is based on natures law. For individual education, one has to grow by his/her own nature away from the negative influence of society, and then for social life it is necessary for the society to be governed by the law of nature with a social compact, in order for the human beings to reach true bliss. He considers man as part and nature as whole. The Receptivity of Rousseau from Socrates could be realized both directly and indirectly. First, Rousseau has been influenced by the method of Socratic dialectic or obstetrical method in educating pupils; second, Rousseau, like Socrates, studies human being with an eye for the spiritual aspect, both of them had ethical concerns; thirdly, Rousseau was at an educational atmosphere like that of Socrates which paid more attention to the material aspect of human life. Indeed, it can be said that Socrates and Rousseau both presented a new definition of man, and made a revolution in the educational groundworks of their own time