در اولش تملك محمد جعفر ولد اسماعيل در۸ محرم ۱۲۵۲ دیده می شود.
CONTENTS NOTE
Text of Note
بياضى است كه در آن مؤلف اشعار و غزليات و قطعات سروده خود و همچنين خاطرات و مطالب متفرقه ديگرى را درج كرده است. مؤلف در اوايل به " حيران " تخلص مى كرد ولى بعدا تخلص خود را به " نادان " تغيير داده است و لذا روى تخلصهاى قبلى خود خط كشيده و نادان نوشته است. در اثناى جنگ مولف به سفر مظفرالدين شاه قاجار در سال ۱۲۱۲ه.ق به تبريز اشاره نموده كه در غياب وى اصفهان سقوط مى كند و مولف در اصفهان حضور داشته وقايعى را از بازداشت و حبس خود و دوستانش نقل مى كند و نيز مولف سفرى را كه با كشتى نموده و وقايعى در آن روى داده با ذكر جزئياتش تحرير نموده است البته او شرح سفر خود را در بعضى موارد تخيلى گفته است. در آخر جنگ چنين آورده:" القصه مختصر كلام، هر چند نادان به سبب طمع خام و جهالتى كه داشت جوياى دانش بود لكن نظر به جد و جهدى كه داشت و قدم همت در آن گماشت آخر الامر بوصال محبوب خود دانش رسيد و تمتع از آن گرفت انشاءالله كيفيت آن در فصل ثانى به تفصيل بيان خواهيم نمود بعون الله تعالى..." البته مولف فصل ثانى را در اين بياض نياورده است، مطالب كتاب نامرتب مى باشد لكن در تاريخ زندگى و اشعار مولف بسيار مهم است. دو نمونه از غزليات شاعر كه با تخلص " حيران " سروده است: زان قد چون سرو و زان روى چو ماه*** دل ز دستم رفت و دينم شد تباه از شرار آه آتش بار من*** هيچ در عالم نمى رويد گياه مى كشى از بهر قتلم تيغ كين*** بى گناهم قتل من باشد گناه يا رقيبان زا ز كويت دور كن*** يا مرا ده در حريم خويش راه آه كز شوِ رخت خون شد دلم*** زهره نبود كز غمت گوئيم آه شمع در فانوس و پروانه خجل*** گشته حيران تو سرگردان راه سرو همچون قد رعناى تو هست؟*** عارضى چون رخ زيباى تو هست؟ ساغرى كو ز كف لاله رخى*** كه شوم مست و زنم دست بدست رو تو اى ساقى و فارغ بنشين*** كه ز خود رفته ام از جام الست بر در ميكده رندى مى گفت*** مى شنودند چه هشيار و چه مست مى خورد باده از اين جام بلور*** آنكه از پير مغان با خبر است زاهدا زهد ريائى مفروش*** به حريفان، چه من باده پرست عمرها گر چه فلك داد به باد*** دامن پير نداديم ز دست برد از من دل مسكين غم تو*** سر خط بندگى ام داد بدست تير مژگان شكار افكن تو*** راست بر سينه حيران نشست.