امثال و حکم در هر ملّت و زبانی نشانۀ غنای فرهنگی آن هاست و عبارتند از جملاتی حکیمانه، ساده و پرمحتوا که مردم، آن ها را در محاورات خود به کار می برند . می توان گفت امثال، خلاصه ای از تجارب و افکار بعضی مردم و یا حکماست که تأثیراتی بس شگرف در اذهان بشر به جای می گذارند. قرآن کریم نیز که برای هدایت و ارشاد انسان ها نازل شده، به قصد تقریب امور ذهنی و غیبی و عقلی به اذهان مردم، از امثال بهره برده است، زیرا استفاده و بکارگیری امثال فهم مسائل مشکل را برای همگان میسر می گرداند. همچنین خاطر را لذّت و طبع را مسرّت می بخشند. در این مقاله تلاش شده تا به طور اخص، وجوه بیانی امثال قرآنی بررسی گردد. از جمله نتایج این بررسی، کثرت وجوه بیانی تشبیه و کنایه در امثال مکی نسبت به امثال مدنی است، همانگونه که دیگر وجوه بیانی همانند استعاره در امثال مدنی بیشتر از امثال مکی می باشد . این موارد، معلول علل متعددی می باشند که در مقاله حاضر بدان پرداخته خواهد شد.