مقاله حاضر با پرداختن به مراحل شکل گیرى افکار لایب نیتس در مورد امتداد و مکان، و ارتباط آن دو با هم، نشان مى دهد که لایب نیتس چگونه با نفى جوهریت امتداد، نیرو را اصل اشیا و امتداد مى داند. ضمن آنکه بر این اساس، او از ثنویت دکارتى و کانتى خارج مى شود و اصل اشیا را روحانى مى داند. لایب نیتس امتداد، مادّه، و مکان را سطح پدیدارى، و واقعیتى اشتقاقى مى انگارد؛ در نتیجه، از اینکه جهان را از هر دو سو ـ درون و برون ـ نامتناهى بداند ابایى ندارد، بنابراین اتّم و خلأ را منکر مى شود و اصل اشیا را نقاطى متافیزیکى مى شمارد که «مناد» نام دارند، داراى حیات و ادراکاند، و به اطرافْ احاطه برونى دارند. وى بدین ترتیب، اتّصال را توضیح مى دهد.