نویسنده در این مقاله کوشیده است با توجه به تعاریفی که منطقدانان مسلمان از دانش منطق به عمل آورده اند، ضمن طبقه بندی آنها در دو گروه تعاریف نفسی و تعاریف قیاسی و همچنین با عنایت به غایاتی که آنان برای علم منطق برشمرده اند و تفکیک آنها به غایات معطوف به صورت و ماده و غایات معطوف به صرف صورت، از گفتار آنان چنین استنتاج کند که منطق بنا به تعریف و غایت خود، اولا و بالذات ناظر به صورت اندیشه است نه ماده آن و دو بخش تصور و تصدیق منطق نیز اساسا، مربوط به مقام استدلال است نه مقام تعریف و مباحث مربوط به ماده استدلال و همچنین مباحث مربوط به تعریف را باید در علوم خاص دیگر پی گیری نمود. در این مقاله همچنین از مسایل دیگری همچون رابطه منطق و نحو و دلایل بی نیازی برخی علوم از منطق سخن به میان آمده است.