جهاني شدن يا ادغام اقتصادي جوامع در سير تجارت، سرمايه گذاري مالي اطلاعات، و جريان نيروي کار امري گريزناپذير در جهان امروز محسوب مي شود، در اين چهارچوب، مجموعه اي از عقايد قابل قبول و مستدل وجود دارد که بيان مي کند جهاني شدن منجر به اقتصادي با ثبات براي کشورهاي فقير و در حال توسعه و درنهايت ارتقاي رفاه اقتصادي و رشد آنها خواهد شد؛ در مقابل شماري از انديشمندان علوم اجتماعي عنوان مي کنند که اين پديده موجب پراکنده شدن قدرت و منافع موجود در اين کشورها و سرانجام تشديد نابساماني هاي اقتصادي فقر و گسترش ضريب آسيب پذيري اقتصادي اين کشورها خواهد شد. اين مقاله با اشاره به هر دو ديدگاه و با استفاده از يک الگوي تجربي و با استفاده از روشهاي آماري و رگرسيوني و آزمون داده هاي تابلويي براي پانزده کشور در حال توسعه اين موضوع را بررسي مي نمايد. نتايج اين مطالعه حاکي از آن است که در کوتاه مدت به دليل ضرورت انجام اصلاحات و تعديلات مورد نياز اقتصاد، بيکاري و فقر افزايش يافته است. همچنين عدم توجه به بخشهاي آسيب پذير اقتصاد و فقدان يک نظام برنامه ريزي مدرن کارآمد براي حرکت در اين مسير خصوصا پيرامون سرمايه گذاريهاي خارجي، همراه با تبعات سياسي ناشي از ادغام در اقتصاد جهاني و توسعه سرمايه انساني مي تواند اين آثار منفي را تشديد نمايد.