غزالی از عالمان استثنایی در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی است. طی مراحل زندگی احوال گونه گون را از سر گذرانده، ولی سرانجام در تصوف توقف کرده است. آثاری که غزالی در قالب موضوعات عرفانی از خود به یادگار گذاشته هر یک جلوه هایی از سیر و سلوک باطنی انسان است که در تحلیل آن از آیات و احادیث فراوان استفاده کرده است. تبلور این بهره گیری در دو تفسیر مستقل او به نام های مشکوه الانوار درباره آیه «اله نور السماوات والارض» (نور/ 35) و جواهر القرآن و درره به خوبی آشکار است. او در سایر آثار خویش نیز، کم و بیش همین راه را طی کرده و در آن ها علاوه بر تفسیر ظاهری و متعارف، برای شناختن نصوص دینی از روش تفسیر تاویلی بهره گرفته است. غزالی در منشا صدور قرآن، به وحیانی بودن این کتاب آسمانی معتقد است و در مبانی دلالی نیز بر آن است که معرفت قرآنی مراتب و سطوح گونه گونی دارد. براین اساس، اسرار قرآن برای کسانی که اهلیت آن را داشته و مقدمات فهم این معرفت را در خود به هم رسانده باشند، دست یافتنی است. این افراد همان کسانی اند که توانسته اند بین عالم معقول و عالم محسوس توازنی برقرار کنند، ساز و کار این موازنه نیز تاویل کشفی است. به بیان دیگر، برآیند تاویل گرایی در نظر این متفکر، التزام به تاویل عرفانی مبتنی بر کشف و شهود است.