ارزیابی ترجیحات، خوشایندی و انگیختگی کاربران در حین مشاهده کاربری ابزار خردکردن مواد غذایی، در مراحل مختلف انجام فعالیت، با کاربست EEG
نرگس ادبی باویل علیایی
مکانیک
۱۴۰۲
۷۴ص.
سی دی
دکتری
علوم اعصاب شناختی گرايش مغز و شناخت
۱۴۰۲/۰۶/۲۷
امروزه، توجه به خواستههای عاطفی کاربران و تسهیل تعامل کاربر-محصول، به مؤلفهای ضروری در طراحی، تولید و فروش محصولات مبدل شده است. تجربه کاربری در برگیرنده برداشتها و بازخوردهای کاربران در حین یا پیشبینی استفاده از محصولات است. در این راستا، استفاده از روشهای نوروفیزیولوژیک، در اندازهگیری میزان خوشایندی و انگیختگی کاربران، که از ابعاد اصلی تجربه کاربری است، مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. این پژوهش، با هدف تلفیق روشهای عینی و ذهنی، میزان خوشایندی و انگیختگی کاربران را در دستهای از ابزارهای کاربردی روزمره که برای خرد کردن مواد در پروسة تهیه غذا مورد استفادة کاربران مربوطه قرار میگیرند، اندازهگیری کرده است. این پژوهش در دو بخش اصلی پیمایش و آزمایش انجام شد. در بخش پیمایشی، مراحل اصلی استفاده از ابزارها؛ بر اساس واکاوی سلسله مراتبی وظیفه ، و نظرات کاربران در مورد معیارهای انتخاب ابزارهای مورد آزمون نیز توسط روش شبکة خزانه استخراج شده و ترجیحات کاربران بر اساس معیارها، توسط روش سلسله مراتبی تصمیمگیری چند معیاره بدست آمد. در بخش آزمایشی، میزان خوشایندی و انگیختگی کاربران در چهار مرحلة تعامل با ابزارهای مورد آزمون، پس از مشاهده ویدیوی هر مرحله، با استفاده از پرسشنامة خودارزیابی تصاویر آدمک سنجیده شد و همزمان ثبت الکتروانسفالوگرام صورت گرفت. نمونة آماری، 40 نفر از جامعه زنان شاغل ساکن شهر تبریز، در بازه سنی 20 تا 40 سال، به شیوه هدفمند انتخاب شد. امواج مغزی ثبت شده، توسط نرمافزار متلب واکاوی شده و دادههای منتج از این مرحله همراه با دادههای سایر مراحل مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل نتایج پژوهش، به دنبال آشکارسازی همبستگی احتمالی بین نوسانات مغزی، خوشایندی، انگیختگی و ترجیحات کاربران، در حین مشاهدة مراحل مختلف فعالیت بود. یافتههای پژوهش در بخش پیمایشی، منجر به دستیابی به 42 سازه نهایی شد. در بخش بعدی با دستهبندی سازهها، معیارهای انتخاب ابزار مناسب برای خردکردن پیاز روزانه، تعیین گردید و در نهایت این معیارها توسط آزمودنیها به روش سلسله مراتبی تصمیمگیری چند معیاره ارزیابی گردید. یافتههای پژوهش در بخش آزمایشی، حاکی از آن بود که میزان هیجانات افراد در مراحل مختلف انجام کار تفاوت معنیداری دارند. همچنین نتایج نشان داد که میزان خوشایندی ابراز شده توسط کاربران با میزان توان نسبی آلفای فرونتال رابطة معنیدار دارد. ولی میان خوشایندی و عدم تقارن آلفای فرونتال رابطة معنیدار مشاهده نشد. همچنین میان توان نسبی بتای فرونتال و برانگیختگی ابراز شده در مراحل مختلف انجام کار نیز، رابطة معنیدار مشاهده نشد. با این وجود شباهتهایی از لحاظ هیجانات (مطلوب/نامطلوب) افراد و میزان توان نسبی آلفا و بتای فرونتال در مراحل انجام کار در یافتهها پیدا شد. بر اساس مطالعات پیشین، در سطح غیرفیزیکی تعامل با محصولات؛ مشاهده، فکر کردن یا پیشبینی استفاده، ممکن است برانگیزانندة پاسخهای هیجانی مرتبط با تجربه کاربری محصول باشد. لذا نتایج این آزمون نشان میدهد که بهرهگیری از روشهای تلفیقی عینی و ذهنی در ارزیابی تجربه کاربری در محصولات میتواند به عنوان راهکار کارآمدی در طراحی و توسعة محصولات بهکار گرفته شود.
AbstractNowadays, paying attention to users' emotional needs and facilitating user-product interaction has become an essential component in designing, producing, and selling products. User experience includes users' perceptions and feedback during, after or before using products. In this regard, the use of neuropsychological methods has been given more attention in measuring users' pleasantness and arousal levels, which are among the main dimensions of user experience. This study aimed to measure users' valence and arousal levels in a category of daily practical tools that users use to chop food during food preparation, by combining objective and subjective methods. User experience may lead to different emotional states in users at different stages of an activity, which ultimately affects users' preferences and satisfaction with the product interaction. This research was conducted in two main sections: exploration and experiment. In the exploratory section, the main stages of using the tools were extracted based on hierarchical task analysis, and users' opinions on the selection criteria of the tools under test were also extracted using the Repertory Grid Technique. Users' preferences based on the criteria were obtained using the Analytical Hierarchy Process method. In the experimental section, users' likability and arousal levels were measured in four stages of interaction with the tools under test, using a self-assessment questionnaire of emoticon images, after watching a video of each stage, and simultaneously recording electroencephalogram data. The recorded brain waves were analyzed using the MATLAB software, and the resulting data from this stage, along with the data from other stages, were examined using the SPSS software. A sample of 40 women aged 20 to 40 was selected purposively. The results of the study in the experimental section revealed a significant correlation between users' brain wave fluctuations, valence, arousal, and preferences during different stages of the activity. The findings led to the identification of 42 final structures in the qualitative section. In the next section, the structures were classified, and the appropriate tool selection criteria for chopping onions were determined, and finally, these criteria were evaluated by the participants using the Analytical Hierarchy Process method. The results of the study in the experimental section showed that individuals' emotional states differ significantly at different stages of the activity. Also, the results showed that users' expressed valence is significantly related to the relative power of frontal alpha waves, but no significant correlation was observed between valence and frontal alpha asymmetry. Moreover, no significant correlation was observed between frontal beta power and arousal expressed at different stages of the activity. However, similarities in terms of emotions (pleasant/unpleasant) and the power of alpha and beta frontal waves were found in the results at different stages of the activity. According to previous studies, at the non-physical level of product interaction, observation, thinking, or predicting use may lead to emotional responses related to the user experience of the product. Therefore, the results of this study show that using combined objective and subjective methods in evaluating user experience in products can be an effective solution in designing and developing products.
Assessing user preferences, pleasantness, and arousal during observing the use of tools for chopping food, in different stages of activity, by using EEG