این رساله به توصیف فهم در نزد گادامر میصپردازد.اهم تلاش ما در این رساله بررسی افکار و اندیشه های ۴ فیلسوف آلمانی است که در پیشرفت وگسترش هرمنوتیک نقش به سزایی داشتند.درفصل اول رساله به بررسی هرمنوتیک معرفت شناختی و دیدگاه فیلسوفان پیش از گادامر و جایگاه فهم در نزد آنان پرداخته شده است.در فصل دوم رساله به هرمنوتیک هستی شناختی ومشهورترین طرفدار آن،هایدگر و نیز بررسی هرمنوتیک فلسفی گادامر که به توصیف فهم می پردازد پرداخته شده است.در بررسی دیدگاه گادامر در مورد فهم می بینیم که،گادامر فهم را اساسیترین فعل انسان دانسته و هدف خود را پدیدارشناسی و هستیشناسی فهم و توصیف آنچه که در هر فهمی روی میدهد،اعلام میکند.او فهم را واقعهای میداند که ورای خواست و اراده ما برای ما رخ میدهد.از نظر او فهم، واقعهای دیالکتیکی،تاریخی و زبانی است که حاصل تعامل،گفتگو و در نهایت امتزاج افق گذشته با حال است.فهم با عواملی همچون سنت، افق، زبان، زمان، تاریخ، پیشداوری، دور هرمنوتیکی، کاربرد و غیره ارتباطی تنگاتنگ و جدا نشدنی دارد .بنابراین،تمام این عوامل باید در یک کل واحد و مرتبط با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرند .برخلاف عصر روشنگری که پیش داوری را مانعی برای فهم در نظر می گرفته است،گادامر آشکار می کند که به چه صورتی پیش داوری لازمه و شرط تحقق فهم است.او به احیای مفاهیمی مانند پیش داوری و سنت بر حسب نقشی که در فهم بازی می کنند پرداخته است
This thesis describes understanding in Gadamer's philosophical hermeneutics. It includes two chapters and a final conclusion: the first chapter is a historical account of the subject matter and consists of Schleiermachers and Diltheys hermeneutics. In chapter two Heideggers and Gadamers phenomenological and ontological research of understanding as the most fundamental character of human nature is investigated. It is mentioned that Gadamers real concern is philosophic, not what we do or what we ought to do, but what happens to us over and above our wanting and doing. He considers understanding as an event that goes far back. Understanding is a dialectical, historical and lingual event that rises from dialectical conversation and fusion of horizon. It has a very close relation to factors, such as; tradition, horizon, language, time, history, prejudice, hermeneutical circle, application and so on. Whereas the Enlightenment considered prejudices as impediments to understanding, Gadamer reveals how prejudices are necessary to and productive of understanding. He resuscitates notions of prejudice, tradition, in terms of the role they play in understanding. The key thoughts of Gadamer on Understanding comparing to his predecessors are highlighted in final conclusion