تبریز: دانشگاه تبریز، دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، گروه فلسفه
۱۳۲ص
چاپی
کارشناسی ارشد
ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، گروه فلسفه
۱۳۸۹/۰۶/۳۱
تبریز: دانشگاه تبریز، دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، گروه فلسفه
دکارت در زمانهای ظهور میکند که از سویی، شکاکیت فراگیری دامنگیر فلسفه و مابعدالطبیعه است و از دیگر سو، پیشرفتهای چشمگیری در حوزه علوم طبیعی بهویژه نجوم در حال شکلگیری است .از اینروست که مهمترین دغدغهخاطر فیلسوفان سد هفده، روش رسیدن به یقین و شناخت یقینی است نظر غالب فلاسفه جدید در این دوره بر این بود که نخست باید فاهمه را شناخت و سپس روش درستی را برای استفاده هرچه بهینه از امکانات معرفتی و پرهیز از خطا پیدا کرد .به همین دلیل است که تقریبا بیشتر فیلسوفان این دوره در میان آثار خود بهنوعی هم رسالهای دربار روش دارند و هم صرسالهای دربار فاهمهاما دکارت چنانکه در گفتار در روش، آشکارا اعلام میدارد، هدفش در فلسفه، این است که آدمیان را مالک و صاحب طبیعت کند و این مهم جز با سلطه علمی بر عالم میسر نخواهد شد .نماد آن علمی که میتوانست چنین هدفی را تأمین کند، فیزیک بود .دکارت به کاستیهای نظام ارسطویی) بهویژه منطق و طبیعیات او (واقف بود و میدانست که تا این نظام حکمفرما باشد امکان پیشرفت علمی و تحقق اهداف او وجود ندارد .از این رو، تصمیم گرفت تا مبانی نظری را طراحی کند که بهآرامی و بیآنکه حساسیت مدرسیان را برانگیزد، بسترساز منطق و طبیعیاتی نوین باشد .علم جدید مدنظر دکارتی، علمی یکسره کمیتمحور، مبتنی بر ریاضیات و برخوردار از یقین ریاضی بود.با توجه به آنچه گفته شد این پرسش مطرح است که چگونه مابعدالطبیعه دکارت توانسته است بستری را برای علم جدید فراهم بیاورد؟ نگارنده در این رساله میکوشد تا به این پرسش، با توجه به این نکته پاسخ دهد که مابعدالطبیعه در نگاه دکارت بیشتر نقش وسیله را دارد تا اینکه فینفسه هدف باشد .و از آنجا که بهترین و کاملترین قرائت از مابعدالطبیع دکارت را در کتاب تأملات در فلسفه اولی میتوان یافت، بنابراین میکوشیم تا با تمرکز بر این کتاب و با توجه به موضوعات اصلی فلسفه دکارت- نفس، خدا، جهان- به این موضوع بپردازیم
Descartes emerged in the era that on the one hand, philosophy and metaphysics were encompassed by universal skepticism and on the other, science saw increasing development in all of its disciplines especially astronomy. The pivotal concern of all seventeenth century philosophers was to find a method for achieving certain knowledge. In this century, there were some new philosophers that believe we must first of all, know the mind and determine its limits. Most of them, because of this, have written both a book on 'method' and a book on 'human understanding'.However, as clearly announced in Discourse on Method, Descartes' main goal is to develop 'a practical philosophy' which would be useful in our life and ultimately 'make ourselves the lords and masters of nature'. Descartes was perfectly aware of the shortcomings of the Scholastic-Aristotelian system (especially logic and physics), and knew that there is not the possibility of achieving his goal, and scientific advancement would be impossible so long as this system is rampant. Hence, he decided to practice a theoretical program to pave the way for new science by the aid of mathematics. The new quantity-based science inspiration, for Descartes, was mathematics and it possessed the mathematical certainty.considering what was said, here, our central question is how Descartes's metaphysics has been able to provide preparation for new science? Author attempts to reply the question with respect to this point that metaphysics was in the scene a means to an end, for Descartes, rather than an end in itself. Because of the fact that Descartes' metaphysics has exemplified at best in his Meditations on First Philosophy, this treatise has been written by focusing on this book, and has been tried to show that how Descartes designs in this book to lay dawn the metaphysical principles for new science