تا پیش از قرن اخیر اغلب مطالب و کتابهایی که درباره تاریخ ایران به طبع رسیده، غالبا وقایعی را پس را ورود آریاییها به فلات ایران نقل میکنند و تا آن زمان مطالعه ای جامع و کامل در خصوص وضعیت اقوام بومی مستقر در نقاط مختلف ایران، به ویژه سواحل جنوبی دریای خزر که روشنگر زوایای تاریک سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و سایر امور زندگی این اقوام باشد، انجام نشده بود. حاشیه جنوبی دریای خزز که امروزه با استان گیلان فعلی و بخشی از مازندران منطبق است با توجه به شرایط اقلیمی مناسب (رطوبت، آب، زمین حاصلخیزو)... همواره مورد توجه گروه ها و اقوام مختلف برای سکونت بوده است. دادههای به دست آمده از حفاریهای باستانشناسی در این منطق از جمله انواع ظروف سفالین، شمشیر، خنجر، وسایل تزیینی، جامهای زرین و ... که دارای سبک و فنآوری ویژه خود است، حاکی از رشد و تکامل تدریجی در طول زمان است. مسلما نمیتواند به یک باره شکل گرفته باشد. و نشان ازتدوین، تکامل و پیشرفت در طول یک دوره تاریخی (نه به معنی علمی باستانشناسی) دارد. همچنین کشف آثاری از دوران پیش از تاریح توسط دمرگان و دکتر کارلتون کون در سواحل دریای خزر نشان از آن دارد که در گذشتههای بسیار دورتر از ورود آریایی ها اقوام و گروههای انسانی در این بخش از فلات ایران حضور داشتهاند و شاید اقوامی که در این گفتار از آنان یاد میشود، اخلاف همان انسانهایی باشند که در ما قبل تاریخ در حواشی جنوبی دریای خزز میزیستهاند. یکی از چالش های عمده مورخین در خصوص تاریخ ایران سنت شفاهی تاریخ نگاری است که همواره محققان و مورخان امروزی را با چالشی جدی مواجه کرده و ما را در این زمینه متکی به نوشتههای مورخین خارجی نموده است. این امر در تاریک ماندن بخش عمدهای از تاریخ این مرز و بوم تاثیر فراوان داشته است.
عباس آذروند
وضعیت اقوام بومی مسافر در حاشیه جنوبی دریای خزر پیش از ورود آریایی ها