بنیاد ایرانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی
۱۳۹۳
۲۱۰ص.: نمودار، جدول
000
ر واقع اساطیر هر قومی پژواکی از جهانصبینی آنان است که سالیان مستمر کنار یکدیگر زیسته و همراه تکاملی که حاصل نمودهصاند، بینش خود را در خصوص جهان پیرامون خویش و زندگی، تعالی داده و بخشی از آن را در قالب اساطیر انعکاس دادهصاند .اساطیر مندرج در شاهنامه را نیز نمیصتوان از این قائده جدا دانست .آنچه شاهنامۃ فردوسی را از دیگر آثار متمایز کرده صبغۃ بالای ایرانی و مردمی بودن آن است .بر این اساس، ما میصتوانیم مبتنی بر روایات اساطیری شاهنامۃ فردوسی، جهانصبینی ایرانیان را نسبت به بسیاری از مقولهصها، دریافت کنیم .با بررسی تحلیلی و آماری اساطیر شاهنامه، آنچه بیش از هر موضوع دیگر به ذهن متبادر می-شود، رویکرد کوششصمدارانۃ آن، به ویژه کوشش در حوزۃ تمدنصسازی و استمرار بخشیدن به آن است .حرکت رو به جلو و سیر صعودی جلوهصهای تمدن از دوران کیومرث تا دوران جمشید و کوشش فریدون برای بقای آن، بر این موضوع گواهی میصدهد .تمدن و زیستن در این جهان به اندازهصای کانون توجه شخصیتصهای این روایات قرار میصگیرد که عامل بخشش، توان ایجاد ایستایی و ی╩س را در آنان ندارد، به گونهصای که کوشش آنان به هنگام رویارویی با بخشش افزایش یافته و هیچگونه ایستایی را بر نمیصتابند .برخی از ابیاتی که فردوسی به هنگام مرگ پادشاهان میصآورد، گونهصای از جبرگرایی را در ذهن تداعی میصکند که به ظاهر او را فردی معترف به بخشش معرفی میصکند؛ اما نگرشی واقع بینانه به دیگر ابیات او و با توجه به اقدام او در نظم شاهنامه، عکس آن بر ما ثابت میصشود .بخششصگرایی موجود در اساطیر شاهنامه انعکاسی از عقاید جبرگرایانۃ زروانی است که رگهصهایی از آن را در فرهنگ کهن بینصالنهرین میصبینیم.
کوشش و بخشش در جهانبینی ایرانی بر اساس روایات اساطیری شاهنامه^aبنیاد ایرانشنابینی ایرانی بر اساس روایات اساطیری شاهنامه