بررسی میزان شیوع و تعیین ریسک فاکتورهای استنوز ورید اجوف فوقانی در بیماران تحت درمان با همودیالیز روتین از طریق، کاتتر کاف دار تونلی در بیمارستان شریعتی تهران از فروردین 1395 تا مهر 1398
[پایان نامه]
یاسین مسعودی
دانشگاه علوم پزشکی تهران، دانشکده پزشکی
۱۴۰۱
۴۴ص
دکتری تخصصی
بیماری های داخلی
۱۴۰۱/۰۳/۰۹
۱۸
مقدمه: اختلال عملکرد Access عروقی یک علت اصلی موربیدیتی و بستری شدن بیماران همودیالیزی است. استنوز وریدهای مرکزی (CVS) مثل وریدهای SVC و ساب کلاوین یک علت مهم بی کفایتی Access عروقی و ایجاد موربیدیتی در بیماران همودیالیزی است. اگرچه ارتباط استنوز وریدهای مرکزی از جمله استنوز ورید اجوف فوقانی با Device های ورید مرکزی قلبی به خوبی برای دههها مشخص شده است، ولی شیوع واقعی آن نامعلوم است و احتمالا به خاطر این است که گزارش های وسیعی از اطلاعات بیماران علامت دار وجود ندارد. روش اجرا: در این مطالعه همهی بیماران همودیالیزی از طریق کاتتر کاف دار تونلی که از تاریخ فروردین1395 تا تاریخ مهر 1398 در بیمارستان شریعتی تحت همودیالیز قرار می گرفتند وارد مطالعه شدند. برای هر بیمار اطلاعات دموگرافیک (سن، جنس،BMI) و سابقه دیابت ملیتوس، تاریخ شروع همودیالیز، طول مدت استفاده از کاتتر تا زمان تشخیص SVC یا پیوند کلیه یا مرگ یا برداشتن کاتتر تا زمان استفاده از AVF مناسب و همچنین محل کارگذاری کاتتر ( ورید ژوگولر یا ساب کلاوین) بکمک پرسشنامه ها تکمیل گردیده و بروز کلی SVC stenosis بررسی میشود. یافتهها: این مطالعه بر روی 40 بیمار که به کمک کاتتر تحت دیالیز خونی قرار گرفته بودند از جهت بررسی ارتباط استنوز ورید اجوف فوقانی با متغیرهای مشخصی بین سالهای 2016 تا 2019 انجام شد. متغیرهای فوق شامل جنسیت بیماران، وزن و سن بیماران، ابتلا به دیابت، محل قرار گیری کاتتر ( در سابکلاوین یا ژوگولار)، وجود یا عدم وجود سابقه قبلی ترومبوز ورید اجوف فوقانی و مدت زمان کارگذاری کاتتر دائمی بودند. در این مطالعه 16 بیمار خانم (%40) و 24 بیمار (60%) آقا بودند. در مدت سه سال مطالعه 3 بیمار ( 7.5%) دچار تنگی ورید اجوف فوقانی گردیدند. تمام بیماران مبتلا شده خانم بودند و هیچ مردی مبتلا نگردید؛ با این حال بین جنسیت بیماران با شیوع ابتلا به استنوز ورید اجوف فوقانی ارتباطی ملاحظه نگردید ( p=0.057 )دومین آیتمی که در این مطالعه مورد بررسی گرفت وجود یا عدم وجود سابقه استنوز ورید اجوف فوقانی بود که در 37 بیمار سابقه ابتلا به استنوز SVC وجود نداشت. سابقهیکی از مبتلایان به استنوز در طی مدت مطالعه وجود داشت و دو بیمار دیگر فاقد تجربهی استنوز ورید اجوف فوقانی بودند. بین بروز استنوز ورید اجوف فوقانی با سابقهی مثبت قبلی آن ارتبا معنیداری یافت نشد. در این مطالعه 18 بیمار مبتلا به دیابت بودند (45%) و از میان آنان 2 بیمار مبتلا به استنوز ورید اجوف فوقانی گردیدند. در کل دو بیمار از سه بیمار مورد تنگی SVC مبتلا به دیابت بودند که این آمار تفاوت معنیداری بین مبتلایان به بیماری دیابت و افراد غیر دیابتی نیز نشان نمیداد. در مورد بررسی ارتباط وزن و سن با تنگی svc، تفاوت سن بیماران معنیدار نبود (P=0.945)و میانگین سن هر دو گروه حدود 65 سال محاسبه شد. انحراف معیار برای سن بیماران مبتلا به تنگی ورید اجوف فوقانی 23.007 و برای سایر بیماران 15.599 بدست آمد.بینBMI بیماران مبتلا به تنگی SVC و سایر بیماران نیز ارتبا معنیدار یافت نشد. ( p=0.24 ) در این مطاله درباره ارتباط محل کارگذاری کاتتر ورید مرکزی با تنگی SVC مشخص گردید که نسبت بیماران دارای کاتتر ورید ژوگولر و سابکلاوین در بیماران دچار تنگی ورید ژوگولار و سایذ بیماران طبق نمودار میلهای 3 تقریبا برابر است. در نهایت میزان شیوع تنگی SVC بر اساس مدت زمان استفاده از کاتتر دائمی وریدی در بیماران مورد سنجش قرار گرفت. میانه مدت زمان استفاده از کاتتر در بیماران بدون تنگی حدود 4 ماه و در بیماران دچار تنگی حدود 24 ماه ارزیابی شد و این یافتهها بر اساس صدک های 25 تا 75 در نمودار ، ارتبا معنیداری بین مدت استفاده از کاتتر وریدی با شیوع تنگی SVC در بیماران نشان داد.نتیجه گیري: در مجموع بیشترین عاملی که مطالعات مختلف از جمله مطالعه حاضر ،درباره تاثیر آن روی تنگی ورید اجوف فوقانی بعنوان ریسک فاکتور اتفاق نظر دارند، مدت زمان گذشته از تعبیه کاتتر است که میتواند بکمک اجتناب از کاتتریزاسیون بی مورد و به حداقل رساندن مدت زمان تعبیه کاتتر آن را کاهش داد. همچنین ما باید از کارگذاشتن بی مورد کاتتر در بیماران دارای ناخوشی مزمن پرهیز کنیم