"بی خبر از همه جا مشغول خوردن ناهار بودیم که یکی از آشنایان از تهران آمد و خبر بیماری برادرم را به من داد. بعد از ظهر که وارد خانه برادرم شدم دیدم تمام فامیل آنجا جمع اند. قبل از این که وارد شوم, صدای زن و بچه های برادرم را می شنوم. زن برادرم سراسیمه به طرفم میآید: ـ عباس آقا, کجارفتی؟ ـ رفتم آژانس, ماشین بگیرم. ـ ماشین برای چی؟ ـ می خوام احمد و ببرم قم; شاید حضرت معصومه(س) عنایتی کنه و برادرم شفابگیره. زن برادرم پشت سرم میآید: ـ عباس آقا, احمد تو وضعیتی نیست که شما ببریش قم. خانواده برادرم ایستاده اند و با ناامیدی دور شدن ماشین را نگاه می کنند. به او اشاره می کنم که کمکم کند تا برادرم را پیاده کنیم و به حرم ببریم. احمد از جا بلند می شود و خودش در ماشین را باز می کند و پیاده می شود."
فرهنگ کوثر
شماره ۴۷ (۱ صفحه - از ۱۷ تا ۱۷)
بهمن ۱۳۷۹
معصومه(س) بنت موسیکاظم
Masumah bint Musa al-Kazim
(ع)
، ۱۷۳؟ - ۲۰۱؟ق.
-- کرامتها
-- Keramats
a01
a01
ba
آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (س)
.انتشارات زائر
کرامت کریمه ، ماشین ، راننده بالای گردنه ماشین ، راننده ، زن ، حرم حضرت معصومه ، حضرت معصومه ( س ) ، حضرت معصومه خونوادت قبول ، کرامت کریمه اهلبیت ، نگاه