از نظر هایدگر هستی خودش هستنده ای یا چیزی در میان سایر هستندگان و چیزها نیست بلکه چیزی است که به آنها تعین و معنا می بخشد. در این کتاب به ضرورت پرداختن به پرسش دربارۀ بودن یا هستی از نظر هایدگر اشاره می شود. هایدگر این ضرورت را بر دو پایه وجودشناسی و بودنی تشخیص می دهد. بر پایه اول موضوع اصلی خود بودن است و انسان نیز از آن منظر دیده می شود. بر پایه دوم منظر بودنی ها است که محور است. بخش اصلی کتاب خود مشتمل بر دو بحث کلی است یکی تحلیلی بنیادین زیستنده و دیگری زیستنده و زمان.هایدگر پس از ارائه روش تحلیل وجودی به تفاوت آن با انسان شناسی و روان شناسی زیستنده شناسی تاکید می کند. آنگاه بر همین اساس به تشریح مباحثی چون بودن در دنیا، دنیا بودگی دنیا، نگرش هرمنوتیکی با دیگری بودن، خود بودن خود-روزمره فهم حالت بودن ارتباط زبانی و نهایتاً دغدغه می پردازد. او در چارچوب مقوله دغدغه به عنوان مقوله محوری مقولاتی چون حقیقت اضطراب و عیانی (بروز) زیستنده را به بحث می گذارد. در قسمت بعد، هایدگر به وجه دومی که در عنوان آن آمده است یعنی زمان می پردازد. پرسشی که هایدگر در هستی و زمان مطرح می کند «پرسش هستی» است، یعنی همان پرسشی که از سرآغاز فلسفه اندیشه های فیلسوفان را به تلاطم افکنده است. از این رو این کتاب از حیث موضوعش تازگی ندارد. اما وجه «مدرن» آن شیوهٔ بررسی هایدگر از این مسئله و تعیین هستی انسان (دازاین) به مثابه دروازهٔ ورود به شناخت هستی است که پس از سرآغازهای اصیل و خیره کنندهٔ آن در فلسفهٔ یونانی ماقبل سقراطی دیری است که حتی پرسش از آن به فراموشی سپرده شده است. تحلیل اگزیستانس دازاین از طریق ساخت های «ممکنی» که «اگزیستانسیال» نامیده می شوند «اونتولوژی بنیادی» نام می گیرد که شرط امکان ذاتی همهٔ اونتولوژی ها را تشکیل می دهد. زیرا دازاین هستنده ای است که هر پرسش فلسفی از آن سرچشمه می گیرد و به آن باز می گردد. از همین رو بسیاری از مسائل فلسفه همچون پروا، خود بودگی و دیگر بودگی، جهان، مکان مندی و زمان مندی، مرگ و غیره صورت بندی های متفاوتی کسب می کنند. این اثر فضای فلسفی قرن بیستم را تحت تأثیر قرار داده و الهام بخش بسیاری از برجسته ترین متفکران پساساختارگرا همچون میشل فوکو و ژاک دریدا بوده است.اگرچه تاریخی بودن هستی موضوعی است که هایدگر همواره آن را کانون توجه و تفکر خویش قرار داد و در طول حیات فکری اش هرگز آن را رها نکرد، اما در تصویر وسیع تاریخی ای که او در سراسر اندیشه اش ترسیم کرد، تغییرات تاریخی هستی شناختی در کتاب هستی و زمان مولود موقعیت ها، مفهوم سازی ها و عکس العمل های اگزیستانسیال دوره ای بشری است. هر چند همین عکس العمل ها و مفهوم سازی های مجدد به نوعی برآمده از هدایت ها و راهنمایی های جهان و هستی است؛ اما در دوره بعدی این تغییرات، بخشی از تاریخ خود هستی انگاشته می شوند، تاریخی که خود حامل و تعیین کننده هر وضع و موقعیت بشری است. بدین ترتیب در ظاهر گونه ای وارونگی وجود دارد؛ هایدگر پیش از چرخش ظهور و انکشاف حقیقت را که خود به ظهور و انکشاف هستی قائم است، به وجود دازاین منتسب می کند. اما هایدگر پس از چرخش می گوید این خود هستی است که تاریخ دارد و اساسا تاریخ همان ادوار مختلف انکشاف و اختفاء هستی است و کنش های بشری تنها مشتق و برآیندی از همین تاریخ هستی هستند.این کتاب در پنج فصل نگاشته شده است: فصل اول- موقف هیدجر من المیتافیریقا الغربیه که در این فصل منطق را نقد کرده سپس به نقد حقیقت و علوم وجود نزد افلاطون، ارسطو و دکارت می پردازد. در ادامه نظرات کانت، هگل، هوسرل را در این خصوص بیان و نقد می کند. فصل دوم- البحث فی الموجود بما هو موجود تعلیل الخاصیات الانطولوجبه الاساسیه للموجود الانسانیفصل سوم- الزمان بوصفه افقا للوجود است که در این فصل مفهوم زمان را در دین، تاریخ، علوم طبیعی، فلسفه (از نظر ارسطو، کانت، هگل) بررسی می کند.فصل چهارم- البحث فی الوجود بما هو وجود شامل الوجود بوصفه لاشی، الوجود بوصفه حضوراً و عطاء، تحویرات اخری علی الوجود است.فصل پنجم- البحث فی المبادی و العلل الاولی بوصفه بحثا فی الوجود که شامل دو بحث مبدأ الهویه و مبدأ العله است.
مسایل جدید هستی شناسی; هستی شناسی هایدگر;
مبادی;منطق;زمان;متافیزیک غرب;علم وجود شناسی;فلاسفه غرب;موجود بما هو موجود;فلسفه (خاص);فلسفه غربی;فلسفه ارسطو;فلسفه افلاطون;فلسفه هگل;فلسفه کانت;فلسفه منطق;تاریخی بودن هستی;اگزیستانسیال;علت اولی;آرای فلسفی;فلسفه آلمانی;