هدف از این مقاله تحلیل و بررسی تفسیر الهیاتی پروکلوس از گفتوگوهای افلاطون است. رویکرد الهیاتی به افلاطون ویژگیِ شاخص مرحلهی نهایی مکتب نوافلاطونی است. نظامیافتهترین و کاملترین صورتبندی این رویکرد را در اثر سترگ پروکلوس، یعنی الهیات افلاطونی میتوان یافت. پروکلوس در این اثر، دیدگاه الهیاتی خود دربارهی افلاطون را طی سه گام تبیین میکند. وی در گام نخست، ادعا میکند که افلاطون تنها کسی است که موضوع راستین الهیات بهمثابهی فلسفهی اولی را مشخص و روش معرفتشناسی مطابق با آن را معین ساخته است. در گام دوم، پروکلوس با طرح ایدهی انواع مختلف گفتمانهای الهیاتی، میکوشد اثبات کند که اهتمام اصلی افلاطون در سراسر آثارش، الهیات بوده و تعالیم الهیاتی او با تعالیم الهیاتدانان سنت دینی یونان باستان کاملاً هماهنگ است. پروکلوس در گام سوم، ادعا میکند که بخش دوم گفتوگوی پارمنیدس افلاطون، حاوی کل نظام الهیاتی وی است و گفتوگوهای دیگر افلاطون را باید با ارجاع به این رساله، که در واقع نوعی الهیات سیستماتیک است، تفسیر کرد.