نگرش امیل دورکیم به مقولۀ دین، کاملاً عرفی است و این مطلب از دو مدخل قابل تبیین و بررسی است. یکی با طرح نظریه ایشان درباب منشأ و خاستگاه دین و دیگری تمایزی که ایشان میان امور مقدّس و غیر مقدّس قائل شده است. وی با طرح نظریۀ «منشأ اجتماعی دین»، دین را جریان تکامل یافتۀ سنّت توتمیستی و فراوردۀ بشری دانسته و هرگونه منشأ ماوراءالطبیعی و الهی را تلویحاً از دین نفی نموده است. همچنین با مرزگذاری میان امور مقدس و غیر مقدس و محصور کردن دین در حوزۀ مقدسات، عرصه را بر دین تنگ نموده و آن را به بخش های حاشیه ای و نه چندان جدّی زندگی رانده است. این مقاله با وارد شدن از این دو مدخل به اندیشۀ دورکیم به بررسی و نقد اندیشۀ ایشان در این باب می پردازد. روش این مقاله در مراجعه به آرا، استنادی و در تبیین محتوا، تحلیلی ـ انتقادی است.