براساس دیدگاه علّامه طباطبائى، «مصحلت» داراى وجودى واقعى است. داشتن وجود واقعى، به معناى داشتن مابازاى خارجى نیست، بلکه مصلحت از مفاهیم فلسفى است که منشأ انتزاع واقعى دارد. تبیین هاى گوناگونى بر واقعى بودن مصلحت ارائه شده است؛ از جمله اینکه مصلحت، امر وجودى و مستمرى است که مقتضاى طبیعت اشیاست؛ پشتوانه اعتباریات بوده، نفس حکم و فعل الهى است؛ نشانه حکیمانه بودن فعل است و ملاک حسن و خیر تکوینى مى باشد. با دقت در آثار علّامه طباطبائى، چهار نحوه هستى براى مصلحت مى توان بیان کرد: هستى واقعى خارجى، هستى منحاز از خارج و ذهن، هستى ذهنى و هستى اعتبارى. براساس دیدگاه علّامه، مصلحت داراى مراتب وجودى شدید و ضعیف است و در این نوشتار تشکیک در مصلحت را براساس مصادیق مصلحت که عبارت اند از «حقیقت اشیا»، «غایت»، «فعل» و «جامعه»، تبیین کرده، ظرف تحقق مصلحت را در دو عالم «تکوین» و «تشریع» یافتیم.
حقیقت;مصلحت;فلسفه (عام);اختلاف تشکیکی;وجودشناسی;
اعتباریات;اوامر الهی;جامعه;علت غایی;هدفداری عالم;شناخت حقایق اشیاء;ملاک وضع قوانین شرع;سعادت مقدر;ملاک مصلحت;التزام به عدل;مصلحت مطلق;مصلحت اعتباری;تشکیک وجودی مصلحت;مصادیق مصلحت;نحوه وجود مصلحت;وجود واقعی;معناشناسی مصلحت;نظام حاکم بر هستی;حکمت الهی;حسن و