مطالعات گزارش شده درباره علل و زمينه هاي بسترساز اقتصادي تروريسم، هيچ نتيجه فراگير و برازنده اي براي همه موارد در پي نداشته اند. با تمرکز بر تروريسم فراملي، مروري بر مطالعات انجام شده نشان مي دهد که در ميان شواهد دال بر اهميت نسبي عوامل اقتصادي و غيراقتصادي تروريسم، ناسازگاري وجود دارد، و هنوز مطالعه جامعي با ملاحظه همه انواع عوامل بالقوه تاثيرگذار بر تروريسم به طور همزمان، گزارش نشده است. مشاهده ها نشان مي دهد که بسياري از افراد دخيل در آنچه «تروريسم» ناميده مي شود، در ميان فقيرترين مردم نيستند. کشورهاي پردرآمد نسبت به کشورهاي کم درآمد، تروريسم بيشتري را تجربه مي کنند، و عوامل غيراقتصادي، گاهي تروريست ها را تحريک مي کنند. در ارزيابي پيامدهاي تروريسم، علاوه بر اختلاف در تعريف ها، از روش شناسي ها و مجموعه داده هاي مختلف استفاده مي کنند، و با تفاوت سطوح تحليل (خرد يا کلان)، از تمرکزهاي جغرافيايي و ديدگاه هاي نظري و متغيرهاي متفاوت استفاده مي کنند و به نتايجي متفاوت نيز دست مي يابند. در اين ميان، احتمالا اندازه گيري هزينه هاي مستقيم تروريسم در قلمرو مورد بحث، ساده ترين کار است. اما از سوي ديگر، يک راه جايگزين براي اندازه گيري کل هزينه تروريسم عبارت است از مقايسه کل عملکرد اقتصادي کشورها يا مناطق با سطوح بالاي تروريسم نسبت به کشورهايي با سطوح پايين تروريسم. بعلاوه، تعداد زيادي از مطالعات، بر اندازه گيري تاثير حملات تروريستي بر گستره کل اقتصاد متمرکز شده اند. طريقه ديگر براي ارزيابي تاثير ترور بر توليد کل، بررسي اين تاثير بر سهام شرکت هاي مختلف است. گذشته از هزينه هاي کلي تروريسم، بخش هاي مختلف اقتصادي تاثيرات متفاوتي از تروريسم مي پذيرند. در اين تحقيق، تاثير تروريسم بر توريسم، سرمايه گذاري مستقيم خارجي، تجارت خارجي، و بازارهاي مالي مورد توجه قرار گرفته اند. همه آنچه گفته شد، آموزه هايي براي سياست گذاري و ساماندهي اقدامات ضدتروريستي است.