جهاني شدن به مثابه روندي فراگير، کليه ابعاد زندگي فردي و گروهي بشر را در گستره هويت، فرهنگ، سياست، اقتصاد و ... متاثر ساخته است که اين خود بر پيچيدگي و ابهامات اين مساله افزوده است. از آن جا که جهاني شدن را بايد يکي از اصلي ترين عوامل توجه مجدد به مقوله هويت ملي دانست، پس اين فرايند، نيرويي براي همگن سازي ساده نيست، که از طريق آن يک فرهنگ بتواند ساير هويت ها را نابود کند. کشور ايران با برخوداري از فرهنگ و تمدن غني در طول تاريخ چند هزار ساله اش پيوسته از توالي زماني در امر هويتي خود، برخوردار بوده و با اينکه در دوره هاي گوناگون صورت هاي متفاوتي به خود گرفته، اما هرگز اصالت ايراني بودن آن مخدوش نشده است. از طرفي هم، هر چند دگرگوني هايي در لايه هاي سطحي فرهنگ و هويت ايراني پديد آمد، اما هيچ گاه نتوانستند به ژرفاي هويت ايرانيان رسوخ پيدا کنند. همچنين اين فرهنگ و تمدن ايراني با خدماتي که به گسترش ميراث مشترک تمدن بشر کردند، همراه با اقوام مختلف موجود در همسايگي خود، هويتي ويژه خود را پديد آوردند که در خلال روزگاران گسترش يافته و تکامل پيدا کرده است. در فرايند جهاني شدن، علاوه بر انقلاب ارتباطات و اطلاعات، دو رويداد بزرگ و پر اهميت تاريخي ديگر در دو دهه آخر قرن بيستم مساله هويت را براي ايران و پيش روي ايرانيان مطرح ساخت، يکي انقلاب اسلامي و اسلام گرايي که در قالب هويت جديد بعد از دهه 1980 بروز يافت و ديگري فرو ريختن نظام جهاني دو قطبي در دهه 1990 که منجر به از ميان رفتن موازنه ژئوپليتيک در جهان سياسي شد. در اين تحقيق کوشش گرديده با روش توصيفي - تحليلي و با استناد به منابع کتابخانه اي و اينترنتي از يک جهت، هويت ايراني تبيين شود و از جهت ديگر به ذکر فرصت ها و چالش هاي هويت ايراني در فرآيند جهاني شدن پرداخته شود