فضاي حاکم بر نظریات روابط بین الملل در مورد امنیت، بیشتر از هر چیز از نظریۀ علیّت-محور و پوزیتویستی واقع گرایانه در خصوص عوامل ناامن ساز، امنیت ساز، و راه حل هاي ایجاد امنیت بهره برده بود؛ تا این که در اواسط دهۀ 1980 به سمت و سوي نظریات حاشیه محور در حوزة روابط بین الملل سوق داده شد. همچنین پارادایم امنیت بین الملل، به منزلۀ یک مفهوم واقعگرایانه، متاثر از مناظرة چهارم در روابط بین الملل و این ادعاي پسانوگرایی که دیگر دولت ها به منزلۀ بازیگران علّی حاکم بر روابط بین الملل نیستند، مورد واکاوي قرار گرفت. در پژوهش حاضر برآنیم تا ضمن توجه به مقولۀ امنیت بین الملل از منظر پوزیتویستی و واقع گرایانه، از زاویۀ پست پوزیتویستی و خاص هپسانوگرایی نیز به آن توجه کرده، علل گذر از رویکرد پوزیتویستی واقع گرایی به رویکرد پست پوزیتویستی پسانوگرایی را در زمینۀ امنیت بین الملل بیان کنیم