پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی مسئله عقل و وحی در دو مدرسه کوفه و بغداد میپردازد و بر آن است تا با رویکرد تاریخی بین این دو مدرسه مهم شیعه که اندیشه های آنها از قرن دوم تا پنجم بر افکار جامعه تشییع حکم فرما بود مقایسه ای انجام دهد. در سر تا سر این تحقیق و در گزارش هر دومدرسه، دو مسئله مهم پی گیری شده است:1- جایگاه عقل در نزد اندیشمندان این دو مدرسه، 2- بررسی آراء بین اندیشمندان درباره نحوه تعامل عقل و وحی. متکلمین کوفه که عمدتا شاگردان امام باقر، امام صادق و امام موسی کاظم: هستند مستقیما از نعمت مصاحبت با منبع وحی برخوردار بودند؛ اما این نکته آنها را از فعا لیت های عقلانی باز نمی داشت و در بسیاری از گزارشهای رسیده درباره فعالیتهای کلامی آنها و همچنین در روایاتی که خود راوی آن هستند عقل گرایی و خردورزی به وضوح نمایان است؛ اما نکته ویژه ای که در این مدرسه به چشم میخورد قائل بودن اندیشمندان آن به حجیت توأمان عقل و وحی است به این معنی که آنها برای عقل در مسائل اساسی کلامی حجیت ذاتی و استقلالی قائل بوده، اما معتقد به حجیت انحصاری آن نیستند بلکه معتقدند عقل برای رسیدن به هدف خویش نیاز دارد تا دست تمنا به سوی وحی در زمینه مواد مورد نیاز برای خردورزی وحتی گاهی در کیفیت و نوع استدلال دراز نماید و در غیر این صورت اگر چه رسیدن به سر منزل مقصود برای او غیر ممکن و محال نیست لیکن راهی پر خطر و پر فراز و نشیب است. و اما در مدرسه بغداد شرایط اجتماعی و جایگاه تفکرات شیعه در بین مسلمانان به گونه دیگری رقم خورد. متفکرین این مدرسه به علت داشتن فاصله زمانی با دوران حضور ائمه: و نیز به واسطه حاکمیت تفکرات معتزله در آن دوران بر قاطبه مسلمین، تفکرات شیعه و متفکرین آن با معتزله و دیگر تفکرات مطرح در آن دوران در رقابتی تنگا تنگ به سر می بردند. از این روی اندیشمندان تشیع در مدرسه بغداد که مهمترین آنها مرحوم شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی هستند تمام تلاش خود را به کار می گرفتند تا در عین حفظ کیان تشیع و تبیین و دفاع از آموزه های آن (نقل ها و گزارشات رسیده از ائمه) به گونه ای با تفکرات حاکم تعامل برقرار نموده اند و عقلانی بودن آموزه های تشیع را در مباحث و مناظرات خود اثبات و تبیین نمایند. همین امر باعث شد آنها دیدگاه خود در باب عقل و وحی را به گونه ای تبیین و مطرح کنند که متناسب با زبان علمی آن دوره باشد. به عبارت دیگر آنان در اصل نظریه عقل گرایانه شیعه تغییری ندادند بلکه با محدود ساختن دایره حجیت وحی در حوزه عقاید، زمینه حضور منابع وحیانی در کلام شیعه را کم رنگ کردند. به همین جهت در دو مدرسه کوفه و بغداد، عقل و وحی حجیت دارند لیکن در میزان حجیت و همچنین نحوه استفاده دانشمندان این دو مدرسه از این دو منبع شناخت، اختلافات زیادی دیده می شود. ریشه احتمالی این تفسیر حداقلی از جانب متکلمان بغدادی شیعه را اینگونه می توان بر شمرد: ممکن ساختن برقراری ارتباط با اندیشه های رقیب به ویژه معتزله در زمانه حاکمیت اندیشه اعتزالی و انزوای کلام شیعه، کم رنگ شدن نظریه های متکلمین نخستین (در عصر حضور) و فقدان پشتوانه های نظری کافی برای حمایت و دفاع از دیدگاه آنان، فقدان فعالیتهای جدی حدیث پژوهی توسط اندیشمندان این مدرسه، پیچیدگی و دشواری نظریه های متکلمان کوفه و فقدان زمینه های مناسب در آن عصر برای باز خوانی و تشریع آنها. تذکر این نکته به جا است که متکلمین بغداد در نوع برخورد با میراث به جای مانده از مدرسه کوفه رویه ای واحد نداشتند و به عنوان مثال شیخ مفید نسبت به سید مرتضی از این آموزهها در تبیین های کلامی خویش بیشتر استفاده می کرد و به نوعی می توان گفت روش او به روش متکلمین کوفه نزدیک تر استر؛اما سید مرتضی جدای از مظنون بودن به بسیاری از گزارش های رسیده از این مدرسه تحت عنوان عدم حجیت خبر واحد، ظاهر بسیاری از روایاتی نیز که صدور آن از جانب معصوم برای وی به اثبات رسیده بود را به خاطر هماهنگ نبودن با هندسه معرفتی مورد نظر خود به تاویل می برد.