در عصر صفوی تقابل گستردهای میان متشرعات و اهل تصوف به وجود آمد. این تقابل تنها گریبان صوفیه اهل خانقاه را نگرفت و بزرگان علما را نیز نشانه رفت. اتهام صوفیگری که مساوی با محرومیت از بسیاری مواهب اجتماعی بود بسیاری از علما را به مهاجرت ناگزیر کرد و برخی را بر آن داشت که با تمایز نهادن میان عرفان راستین و دورغین، اتهامات مزبور را از خود دفع کنند بزرگانی چون شیخ بهایی، ملاصدرا، فیض کاشانی از این جمله بودند. در این نوشته ضمن تشریح نزاع مذکور و زمینههای اجتماعی و سیاسی آن به مواجهه دوگانه فیض کاشانی با تصوف می پردازیم و در پایان نشان می دهیم که فیض علاوه بر تمایز مذکور در نقد خود بر برخی تعالیم متصوفه به دنبال نشان دادن تفاوت عرفان شیعی با عرفان غیر شیعی است.
ترجمه
پديدآور
مهدی کمپانی زارع
عنوان قراردادی
عنوان قراردادي
غوری در مواجهه فیض کاشانی با تصوف
عنوان روی جلد
اطلاعات گونه گون
مجموعه مقالاتی در بررسی آراء و احوال و آثار فیض کاشانی
نام شخص به منزله سر شناسه - (مسئولیت معنوی درجه اول )