در این مقاله سعی شده است مفهوم شبان کارگی و رابطه آن با انکار یا آفرینش سوژه تشریح گردد. فوکو همچون نیچه با تقلیل اخلاق شبانی به خواست قدرت و اعمال سلطه، غایت چنین اخلاقی را انکار سوژه و نیست انگاری می داند که در شکل نفی زندگی و کین توزی به هرآنچه نیرومند و سرشار است، به نمایش نهاده می شود. شبان، سوژه مسیحی را به ابژه معرفتی تبدیل می کند. او مدعی است می خواهد سوژه ها را بشناسد برای اینکه بتواند از آنها مراقبت کند. نتیجه اما از دید فوکو چیزی مخاطره آمیز است: تبدیل سوژه ها به موجوداتی وابسته و مطیع که از هر گونه زایش و آفرینشی عاجز اند. نگارنده با رویکردی انتقادی می کوشد نابسندگی چنین روایتی از اخلاق مسیحی را روشن سازد.