عارفان بهشتی را که به عامه مردم وعده کرده اند، زندان خواص می دانند. از نظر ایشان، بهشت خواص «بهشت معنوی» است. ابن عربی «الجنه» را به معنای لغوی آن یعنی پوشش و ستر به کار برده و لذا ذات انسان را جنت الهی می داند؛ زیرا آدمی، محل تجلی اسم الهی است و از این جهت پوشاننده حق است. آدمی وقتی حقیقت خویش را بشناسد، به کشف وحدت حق و خلق می رسد و با ادراک این معنی به بهشت و سعادت نائل می شود. ابن عربی گاهی «حضرت رسول» را بهشت می داند. در این معنی، وارد شدن به بهشت به معنای اتحاد با «حقیقت محمدی» است، و نعمت بهشتی، رسیدن به سعادت عظیمی است که نتیجه این اتحاد است. سالکی که طالب بهشت حقیقی است، باید به رسول اله اقتدا کرده و به عقل خویش اکتفا نکند تا در سلوک به خطا نرود. معراج پیامبر (ص) جمع میان وحدت شهود و وحدت وجود بود. بنابراین عارفی که میان وحدت شهود و وحدت وجود جمع کند، قرب اتم می یابد، به سعادت عظمی می رسد و صورت «انسان کامل» در او متحقق می شود. وحدت شهود، رویت توحید حقیقی (عین الیقین) است که با فنای عاشق در معشوق حاصل می شود، یعنی عاشق چیزی جز معشوق نمی بیند. اما وحدت وجود علم به این است که تمام وجود یک حقیقت است (حق الیقین). سلوک عارف از این جهت، شبیه معراج پیامبر (ص) است: سالک ابتدا علم به حق دارد که از طریق تفکر در کتاب و سنت (شریعت) حاصل کرده است. سپس در معراج روحانی خویش آن علم را به عین الیقین (وحدت شهود) مشاهده می کند و آنگاه به حق الیقین (وحدت وجود) می رسد.