حقیقت معنا چیست؟ مقوله اى ذهنى است یا خارجى؟ و یا امرى متفاوت با آن دو؟ چه رابطه اى است میان معنا و کاربرد؟ اینها برخى از پرسشهاى کلیدى در باب هستى شناسى معنایند. شناخت حقیقت معنا، گامى بنیادین براى تحلیل انواع گزاره هاست. در تبیین ماهیت معنا، آراى متفاوتى میان فیلسوفان به ویژه فلاسفه زبان در غرب مطرح است. برخى معنا را همان مصداق، و برخى آن را رابطه میان لفظ و مصداق مى دانند. جمعى از جمله جان لاک، معنا را تصور یا نوعى ایده ذهنى بر مى شمارند. کسانى نیز حقیقت معنا را در واکنش هاى رفتارى و خارجى افراد به کلمات جست وجو مىکنند. ویتگنشتاین در مرحله اولیه زیست فلسفى خود بر «نظریه تصویرى معنا» تکیه داشت؛ اما بعدها دیدگاه کاربردى یا ابزارى معنا را مطرح کرد. جان آستین نیز همچون ویتگنشتاین تکیه خود براى تحلیل معنا را بر کاربرد قرار داد. در میان اندیشمندان اسلامى، علماى اصول، اغلب در بحث از حقیقت وضع و رابطه آن با موضوعٌ له به این مسئله پرداخته اند. در نوشتار پیش رو پس از تبیین و ارزیابى دیدگاه ها، نظر برگزیده را بیان مىکنیم. بر این اساس، معنا همان صورت ذهنى است، بدون لحاظ ذهنیت. به عبارت دیگر، معنا مساوى محکى یا معلوم بالذات است که در برابر مفهوم (حاکى) و مصداق (معلوم بالعرض) است.
موضوع (اسم عام یاعبارت اسمی عام)
عنصر شناسه ای
علم اصول فقه;نظر به مصداقی;ویتگنشتاین متقدم;جان آستین;وضع و موضوع له;هستی شناسی;کنش گفتاری;معنا;و دیگر موضوعات مرتبط با کلام;زبان;