نظریه حیث التفاتی (اضافی بودن) ادراک مهم ترین و تاثیرگذارترین اندیشه فرانتس برنتانو است. او این نظریه را ابداع نکرد؛ بلکه دیدگاهی را که ریشه اش به ارسطو، فیلسوفان اسلامی و فیلسوفان مدرسی قرون وسطی باز می گشت، احیا و آن را به فلسفه جدید غرب معرفی نمود و خود نیز به تکمیل و گسترش آن همت گمارد. این نظریه از عناصر اصلی پدیدار شناسی ادموند هوسرل است.دیدگاه اولیه برنتانو درباره حیث التفاتی (اضافی بودن) ادراک در 1874 در مهم ترین اثر او، روان شناسی از دیدگاهی تجربی، به رشته تحریر درآمد. او با انگیزه نشان دادن برتری و استقلال روان شناسی نسبت به علوم طبیعی، تفاوت اساسی موضوعات روان شناسی، از جمله ادراک، را با موضوعات علوم طبیعی مثل رنگ و صدا، در اضافی بودن موضوعات روان شناسی عنوان کرد. به نظر او، ادراکات ما، مثل دیدن و شنیدن همواره درباره متعلق هایی هستند که «وجود ذهنی» دارند نه وجود واقعی.برنتانو در مطالبی که به چاپ 1911 کتابش افزود، دیدگاه اولیه اش را تغییر داد. در دیدگاه جدید، او هم چنان بر اضافی بودن ادراک تاکید ورزید، ولی دست از ذهنی بودن متعلق ادراک برداشت. تفاوت اضافه ادراکی با سایر اضافه ها در این است که در اضافه های دیگر، مثل کوچک تر یا بزرگ تر بودن، لازم است هر دو طرف اضافه واقعا وجود داشته باشند، ولی در اضافه ادراکی، تنها وجود ادراک کننده الزامی است. متعلق ادراک ممکن است اصلا وجود نداشته باشد.