در اين مقاله ارتباط صلح، عدالت و دموکراسي مورد بررسي قرار خواهد گرفت. با توجه به اينکه رابطه عدالت و دموکراسي تقريبا بيشتر جنبه حقوقي دارد، ابتدا تجزيه و تحليل مي گردد و سپس پيوند اين دو با صلح سنجيده مي شود. در اين قسمت همچنين نظر بعضي از فلاسفه بزرگ نظير ارسطو، هنس کلسن، جان رالز، وامانوئل کانت، ارايه مي شود و در دنباله، استدلال ليبرال هاي نام آوري مانند وودرو ويلسن، امانوئل کانت وبوس راست در ارتباط بين دموکراسي و صلح به ميان مي آيد و با تشريح «نظريه صلح دموکراتيک» آرا طرفداران و منتقدين بررسي مي گردد. همچنين به آرا واقع گرايان که به ارتباط دموکراسي و صلح اعتقاد چنداني ندارند، اشاره مي شود. طي اين مقاله سوالات متعددي مطرح مي گردد، از آنجمله: آيا کشورهاي دموکرات تاکنون با يکديگر جنگ نکرده اند؟ آيا دموکراسي صلح خواه تر از کشورهاي غير دموکرات هستند و اصولا چه عوامل ديگري به غير از دموکراسي در برقراري صلح اروپا بعد از جنگ دوم جهاني تاثير گذاشته است؟ با ارايه مثال هاي تاريخي و روز سعي مي گردد، تحليل حتي الامکان دقيقي در پاسخ به هر سوالي ارايه شود. بالاخره در خاتمه، نتيجه گيري مورد ملاحظه قرار خواهد گرفت.