ÉTUDE DE LA RÉÉCRITURE PARODIQUE DANS LES MORALITÉS LÉGENDAIRES DE LAFORGUE ET MACBETT DE IONESCO
نام عام مواد
Dissertation
نام نخستين پديدآور
Sahar VAFAΪ TAJKHATOONI
وضعیت نشر و پخش و غیره
نام ناشر، پخش کننده و غيره
Faculté des Lettres Persanes et Langues Etrangères
تاریخ نشرو بخش و غیره
1399
مشخصات ظاهری
نام خاص و کميت اثر
392p.
ساير جزييات
cd
یادداشتهای مربوط به پایان نامه ها
جزئيات پايان نامه و نوع درجه آن
DOCTOR
نظم درجات
Littérature française
زمان اعطا مدرک
1399/11/12
کسي که مدرک را اعطا کرده
Tabriz
یادداشتهای مربوط به خلاصه یا چکیده
متن يادداشت
La parodie, cette notion confuse et souvent dévalorisée, a toujours fait partie de la littérature. Comme nous avons précisé dans la première partie, à l'âge classique et au dix-septième siècle, la parodie n'était pas définie comme un genre. Elle était limitée à une pratique de la citation détournée de son sens, de son contexte ou de son niveau de dignité. Autrement dit, la forme la plus rigoureuse de la parodie était ce qu’on appelle aujourd’hui d’après G. Genette, la parodie minimale. Le dix-neuvième siècle apparaît comme un tournant dans l'appréciation et le développement de la parodie. En sortant du domaine des tropes, elle acquiert une importance remarquable du fait de son autonomie. La fin de siècle, avec son engouement pour la réécriture et la littérature de second degré va permettre sa réhabilitation. C’est précisément dans ce milieu littéraire que Moralités légendaires de Jules Laforgue, l’une des œuvres problématiques à laquelle nous avons consacré la moitié de cette recherche prend forme. À l’époque contemporaine la parodie et les notions semblables sont considérées à nouveau comme des étapes nécessaires de la création. Mallarmé commence sa carrière par des imitations de Baudelaire, Proust par des pastiches et Ionesco par la réécriture des autres textes. Ce dernier parodie Macbeth de Shakespeare et donne naissance à Macbett, la seconde œuvre dont nous avons parlé dans cette étude. Dans la deuxième partie, nous avons essayé d'expliquer le "mal de siècle" et aussi les milieux littéraire et social à l’époque de Laforgue, dans lesquelles est né son génie – l’ambiance qui correspond assez bien au caractère crépusculaire du personnage de Hamlet. Afin de voir comment la parodie fonctionne dans Hamlet de Laforgue, nous avons résumé les transformations principales que l’auteur fait subir à son modèle. Comme nous avons vu, l'histoire conserve une bonne partie de l'intrigue, des scènes majeures et des monologues célèbres du texte original. Ainsi, ce n’est pas seulement le contenu parodique de l’œuvre qui décide chez Laforgue de son caractère novateur et singulier. Son style garde la valeur du drame en vers de Shakespeare et se présente dans un style précieux. Toutefois, il joue comme un élément parodique à travers le décalage qu’il engendre par apport au contenu et au style de son hypotexte. Ionesco aussi, comme Laforgue garde les traits principaux. Il a essayé d’évoquer, dans son œuvre, l’esthétique stylistique de la tragédie shakespearienne. Conservant le genre de source, il impose des dramatisations outrancières à son hypertexte. De même, en intégrant dans ses phrases les mots incongrus qui provoquent des sourires cachés du lecteur, il transforme le style noble de l’hypotexte en un style noble en apparence, mais parodique au fond. Toutes ces transformations, constituent des « opérations de la parodie ». Nous avons déjà expliqué séparément la nature de l’intention de chaque parodiste dans les parties différentes. Le premier objectif qu’ils partagent c'est de rendre hommage à leur maître, Shakespeare, et de l'admirer mais une admiration détournée (comme l’appelle Sangsue) ou bien un hommage qui ne veut s’avouer comme tel. C'est le premier objectif, mais ce n'est pas le seul. Concernant Laforgue, les critiques ont tendance à croire qu’il commence à réécrire et à parodier certains textes, afin de se débarrasser de toutes ses lectures et de les mettre en distance. L’objectif de la parodie chez Ionesco est différent de celui de Laforgue. Si Laforgue parodie à des fins littéraires, Ionesco le fait dans un but satirique et pour dresser une satire de la société.A la fin, nous avons précisé l’objectif partagé de ces deux parodistes : leur désir de renouveau littéraire. Chez eux, la parodie n’est pas rupture ou destruction, elle remplace les formes périmées par les formes nouvelles sans lesquelles il n’y aurait pas d’«évolution littéraire» possible
متن يادداشت
پارودی، یکی از مفاهیم بسیار ابهام برانگیز حوزۀ ادبیات و نقد ادبی است. ما همه روزه این مفهوم را به صورت ناخود آگاه به کار می¬بریم و یا کاربرد آن را در محیط اطراف خود می¬بینیم : مثلاً در تیتر روزنامه¬ها، اخبار و یا گفتگو¬های میان افراد می¬توان این مسأله را مشاهده کرد. به طور کلی پارودی هنگامی به وجود می¬آید که تغییری در لحن یک عبارت ایجاد شود و یا کلمه¬ای از یک عبارت گوش¬آشنا و شناخته شده، جایگزین کلمۀ دیگر گردد و تغییر معنایی طنز¬آمیز شکل گیرد. البته لازم به ذکر است که این تعریف بسیار کلی است و چنین برداشتی از پارودی در حوزۀ ادبیات، نه تنها خواننده را در شناخت این مفهوم یاری نمی¬کند، بلکه ممکن است موجب خلط دیگر مفاهیم نیز شود.پارودی این مفهوم پیچیده که در بیشتر مواقع بی¬ارزش انگاشته شده، همواره جزئی از ادبیات بوده است. نظریه پردازان این حوزه، گاهی آن را محدود ساخته و گاهی به آن وسعت بخشیده¬اند. در بخش اول که به نظریه های مربوط به پارودی پرداختیم، از رویکردی گفتیم که پارودی به طور اخص برای اولین بار در بستر آن تعریف و از مفاهیم مجاور خود تمییز داده شد و محدودیت¬های آن¬را نیز بیان کردیم. دیدیم که ژرار ژنت در کتاب الواح بازنوشتنی، پارودی را در مرکز نظریه¬ی ترامتنیت خود قرار داده و به تحلیل آن می¬پردازد. نظریۀ او از لحاظ تئوری¬پردازی قوی، اما در حوزه¬ی عملی با مشکلات بسیاری مواجه می¬باشد. دیدیم که چگونه در قرن بیستم پس از تعریف دوبارۀ پارودی توسط باختین و فرمالیست¬های روس، نظریه¬پردازی در باب آن به اوج خود می¬رسد دنیل سانسو، لیندا هاتچئون، مارگریت رز و دیگر نظریه¬پردازان پارودی، برمحدودیت زدایی از این مفهوم مبادرت ورزیده¬اند. اما آن¬ها نیز از اختلاف نظر به دور نمانده و همواره لزوم وجود یا عدم "طنز" در پارودی، آن¬ها را به مباحثه با یکدیگر کشانده است. به منظور محدودیت¬زدایی از این مفهوم، کاربردی¬تر نمودن و گسترش دامنۀ آن نظریه¬های دیگری شکل گرفت که به مهم¬ترین و جدید¬ترین آن¬ها پرداختیم. پارودی، این مفهوم گاه تحسین و گاه تخریب شده، تحلیل¬گران و نظریه¬پردازان را تا کنون برآن داشته است که دست از تعریف و تحقیق جدید در این زمینه برندارند.در این رساله به بررسی نقش و هدف پارودی در هملت اثر لافورگ و مکبت اثر یونسکو - که هر دو بازنویسی¬های پارودیک هملت و مکبث شکسپیر می باشند - پرداختیم. دیدیم که چرا و چگونه می¬توانیم این دو اثر را پارودی بنمانیم، به بیان دیگر، آیا آن¬ها با ویژگی¬های تعریف شده برای این مفهوم مطابقت دارند یا خیر. در بخش دوم برای بررسی چگونگی عملکرد پارودی در هملت اثر لافورگ، تحولات اصلی که نویسنده بر پیش متن خود اعمال می¬کند، بیان شد. همانطور دیدیم که نسخه¬ی پارودیک هملت، قسمت زیادی از طرح، صحنه های اصلی و مونولوگ های معروف از متن اصلی را حفظ کرده است. ما در این بخش از تحقیق به تحولات انجام شده توسط نویسنده در پیرنگ داستان اشاره کردیم و خاطرنشان کردیم که به دلیل تغییر شکل در محتوا، شکل یک اثر پارودیک نیز تغییر می¬کند. لافورگ، تکلّف سبک شکسپیر را وام می¬گیرد و آن را به طنز و کمدی آغشته می¬سازد. با معرفی منابع پیشین و پیش متن¬های هملت شکسپیر دیدیم که حتی نابغه¬ای چون شکسپیر از بازنویسی و تقلید به دور نبوده است. عناصر نا¬متجانس و انفصال زمانی در هر جمله از هملت لافورگ خودنمایی می¬کند. هملتِ گاه کلاسیک و گاه مدرن که از فلسفه-های اخیر در زمان نویسنده آگاه است. لافورگ تمام خوانش¬های یک انسان قرن نوزدهم را در دهان شخصیتی سه قرن قبل تر از خود قرار می دهد. همانطور که در فصل پنج از بخش دوم دیدیم، هنگام خواندن لافورگ ، ما عمدتاً با بازنویسیِ ایده¬های خاصی از هارتمن و شوپنهاور رو به رو می¬شویم. آن¬ها دیگر توسط شخصیت¬ها تکرار نمی¬شوند بلکه توسط خود راوی تکرار می شوند. در هملت، لافورگ سخنگوی این دو فیلسوف در مورد اراده ، میل ، طبیعت و مرگ می شود. در فصل آخر بخش دوم درباره¬ی جنبه-های پارودیک داستان و شخصیت لافورگ توضیح دادیم و دیدیم که با استفاده از راه های مختلف پارودی نمودن، چگونه لافورگ یک تراژدی را به یک پارودی تبدیل می¬کند.در بخش سوم به بررسی چگونگی عملکرد پارودی در مکبت اثر یونسکو پرداختیم و به معرفی تحولاتی پرداختیم که نویسنده بر پیش متن خود یعنی مکبث شکسپیر اعمال کرده است. تقریباً هر آنچه در هملت لافورگ دربارۀ آن به بحث و بررسی پرداختیم در اثر یونسکو نیز مطالعه نمودیم. ابتدا کمی دربارۀ شرایط و فضای سیاسی و ادبی حاکم بر جامعه بحث نمودیم و وضعیت تئاتر و تغییرات آن را در زمان یونسکو بررسی کردیم، سپس به بیان تحولات درون مایه¬ای و سبکی بیش متن پرداختیم و با مقایسه¬ی دو پیرنگ متن اصلی و متن پارودی شده به تغییرات پارودیک اعمال شده بر مکبت یونسکو پی بردیم. به مثال¬هایی که عناصر نامتعارف و نامتجانس، انفصال زمانی، تطویل یا تسریع بیش از حد روند داستان را در بیش متن نشان می¬داد اشاره نمودیم و دیدیم که چطور با بی¬ارزش کردن بعضی مفاهیم قهرمانانه و ارزش¬گذاری شده، تراژدی موجود در اثر پارودیک به نظر پررنگ¬تر از اثر اصلی می¬رسد. به طور جداگانه ماهیت قصد هر پارودیست را در بخش¬های مختلف توضیح دادیم و دیدیم که اولین هدف مشترک این دو پارودیست ادای احترام به استادشان، شکسپیر، و تحسین او بوده است. اما هدف اصلی آن¬ها فرای این بود لافورگ و یونسکو هر کدام به نوبۀ خودشان در احیای ادبیات با استفاده از دوباره نویسی گذشتگان کوشیدند. برای خلق یک اثر اصیل و منحصر به فرد شاید گاهی نگاه کردن به گذشتگان کافی باشد.
عنوانهای گونه گون دیگر
عنوان گونه گون
بررسی جنبه های نقیضه (پارودی) در اخلاقیات افسانه ای اثر ژول لافورگ و مکبت اثر یونسکو