بررسی تفسیر هایدگر از "آموزهی "موجود" و "ناموجود" در محاورهی سوفسطایی افلاطون"
نام نخستين پديدآور
/صدیقه موسی زاده نعلبند
وضعیت نشر و پخش و غیره
نام ناشر، پخش کننده و غيره
: دانشکده زبانهای خارجی
تاریخ نشرو بخش و غیره
، ۱۳۹۴
یادداشتهای مربوط به نشر، بخش و غیره
متن يادداشت
چاپی
یادداشتهای مربوط به پایان نامه ها
جزئيات پايان نامه و نوع درجه آن
کارشناسی ارشد
نظم درجات
فلسفه
زمان اعطا مدرک
۱۳۹۴/۱۱/۱۴
کسي که مدرک را اعطا کرده
دانشگاه تبریز
یادداشتهای مربوط به خلاصه یا چکیده
متن يادداشت
مسألهصی بنیادین فلسفه بحث از وجود است و چون این مسأله به نظر بیش از همه برای هایدگر دغدغه است و او این مسأله را در کنار کتابش وجود و زمان، در درسگفتارهای سوفسطایی افلاطون با محوریت افلاطون و ارسطو و با الهام گرفتن از پارمنیدس مطرح کرده است در این رساله ما در صدد هستیم تا تفسیر هایدگر از محاورهصی سوفسطائی افلاطون را با تمرکز بر موضوع صموجود و ناموجود مورد بحث و بررسی قرار دهیم .هایدگر از طریق پدیدارشناسی و هرمنوتیک به تفسیر این محاوره می-پردازد و از طریق ساختارزدایی میصخواهد تفسیری اصیل از افلاطون و بحث صموجود و صناموجود بدست دهد .یکی از اصلیصترین شاخصهصهای تفسیری وی این است که به ریشهصشناسی واژگان میصپردازد و از این طریق گاهی معانی متفاوت و حتی غیرمتعارف از آنها بدست میصدهد و بر همین مبنا تفسیری متفاوت از او شاهد هستیم .هایدگر، برخلاف عرف رایج در میان مفسران افلاطون، معتقد است که افلاطون در این محاوره در ضمن تعریف سوفسطایی به بیان چیستی فیلسوف نیز پرداخته است، زیرا از نظر هایدگر فیلسوف نماد موجود و سوفسطایی نماد ناموجود است و افلاطون هم در این محاوره هم از موجود بحث کرده است و هم از ناموجود .هایدگر در تفسیر نظر افلاطون دربارهصی موجود و ناموجود، این عقیده را مطرح میصکند که او این دو مفهوم را از طریق بیان پنج مفهوم بزرگ به نامصهای تاوتون) همان(، هترون) غیر(، اون) موجود(، کنسیس) حرکت (و ستاسیس) سکون (بیان کرده است .هایدگر برای این مفاهیم مرتبهصی وجودشناختی قائل است و بر این نظر است که ما باید آنها را گنوس در معنای اصل و منشأ وجودشناختی بدانیم .از نظر هایدگر افلاطون صموجود را دونامیس کوینونیاس) حضور امکان ارتباط (تعریف میصکند و در بحث از صناموجود که از نظر افلاطون هترون) غیر (است، سوفسطایی را مصداق ناموجود و ادعای سوفسطایی را نیز که ادعایی دروغین و سخنی فریبنده است یکی از اقسام ناموجود میصداند .هایدگر معتقد است که هترون) غیر (دارای معانی گوناگون است ولی افلاطون آن معانی را به جای یکدیگر بکار برده است و باعث بوجود آمدن ابهاماتی در این خصوص شده است .از نظر هایدگر افلاطون این کار را در خصوص واژهصهای دیگر از قبیل اون) موجود(، لگین) سخن (و ... نیز کرده است و معانی مختلف آنها را به جای یکدیگر بکار برده است .دربارهصی تفسیر هایدگر باید بگوییم که هایدگر مفسر صرف نیست بلکه فیلسوف مفسر است .او از طریق تفسیر در صدد بیان فلسفهصی خویش است چنانکه ارتباط وثیقی که میان درسگفتار سوفسطایی و وجود و زمان وجود دارد میصتوان گواهی بر این ادعا دانست
متن يادداشت
In Sophist (244a) Plato writes, "For manifestly you have long been aware of what you mean when you use the expression being. We, however, who used to think we understood it, have now become perplexed." And the current definition of philosophy as the discipline of being qua being reveals the dominance of Plato's notion of the subject up to this day. Heidegger finds this remark by Plato so important that uses it as the motto of his magnum opus and entitles the latter as Sein und Zeit. And since he has always deemed being of a historical nature, time turns tantamount to being in his view. Heidegger's Marburg lectures of winter semester of 1924-1925 on Plato's Sophist which was published as the volume 19 of his Gesamtausgabe in 1992 in fact reveal the foundations of the formation of Heidegger's key ideas in Being and Time that were presented to academic circles in 1927 by the publication of the work in Germany. He believes that philosophical tradition has been plagued with ontic view and got stuck in forgetfulness of being from its very inception in Plato and this has led it to nihilism. Contrary to Plato, Heidegger draws a thick line between being and Being and believes that the question of Being has fell through the cracks due to the dominance of ontic view throughout the history of philosophy. Thus this forgetfulness of Being needs to be studied in the light of its roots. He proceeds to interpret Plato upon his hermeneutical phenomenology (according to which every phenomenon bears a spark of the truth) and following the research line drawn by Aristotle in the book six of Nichomachean Ethics (which deals with rational virtues). This dissertation seeks to provide a reading of Heidegger's interpretation of Plato's Sophist focusing on Plato's doctrine of "being and non-being"
نام شخص به منزله سر شناسه - (مسئولیت معنوی درجه اول )