مدارک تصویری زیادی از دوره آشور نصیر پال دوم (۸۵۹-۸۳۳ پ.م) به بعد باقی مانده است که اگر با دقت تحلیل شوند منابع ارزشمندی برای فرهنگ مادی آشوریها و رقبای آها به حساب میآیند. یکی از رایجترین موضوعات در نقش برجستهها از آشورنصیرپال دوم تا آشور بانیپال (۶۶۸-۶۲۷ پ.م) غلبه بر شهر و استحکامات دشمن است. اگرچه در این صحنهها نیروهای مهاجم همیشه به شیوهی قراردادی تصویر میشدند، اما شهرهای مختلفی که تحت محاصره و حمله بودند به گونهای متفاوت نقش می شدند و هنرمندان بر نشان دادن ویژگیهای شهر تاکیدی خاص داشتند. مثلا بر ویژگیهای جغرافیایی که در آن موقعیتهایی همچون نزدیکی به دریا، رودخانه، یا کوههای مرتفع و یا شکل استحکامات مانندحصار یک دیواری، حصار دو دیواری، یک دیوار درونی، یا یک دژ درونی تاکید میشد. در واقع هدف از این مطالعه تعییم ارزش نقش برجستههای آشور به عنوان منبعی برای ظاهر اولیه قلعهها و آثار معماری است که اکنون به ندرت برای بازسازی باقی ماندهاند. و در این راستا بطور اخص مقایسهای بین آنچه از آثار اورارتویی در کاشهای باستان شناختی به دست آمده و تصاویرقلعههای اورارتور روی نقش برجستهها صورت می گیرد. در کشور باستانی اورارتورو محوطههای اورارتویی، در منطقهای کوهستانی قرار گرفتهاند در چنین شرایطی بیشتر قلعههابر فراز بلندی کوهستانها و با استفاده از شیب طبیعی کوهها ساخته شدهاند. مصالح اصلی ساختمانی را سنگ برای شالوده و کرسی و خشت خام برای بقیه دیوار تشکیل میداده است. آبادیهای بزرگ و شهرهای اورارتویی با دیوارههای دفاعی احاطه شده و ارگ مستحکمی داشتند که قادر به پایداری در برابر محاصرههای ظولانی بود و از آنجایی که دژهای اورارتویی را بر فراز ستیغ کوهها یا روی تپههای سنگی ناهموار و پر شیب بنا می کردند، بنابراین ساخت دیوارهای دژ بر روی این شیبها با روش معمولی امکان پذیر نبود.از دیگر عناصر معماری برجها و پشتبندها هستند، برجها عموما مستطیل شکل بودهاند که در دژهای مختلف ابعاد متفاوت است و در فواصل کم و بیش منظمی قرار داشتند. از نظر پلان دژهای اورارتویی از الگوی مشخصی تبعیت نمی کنند و در اکثر دژهاعوارض طبیعی عامل تعین کننده هستند ومتناسب با وضعیت موجود زمین، پلان دژها شگل گرفته است. در اصل مقاله به بررسی آثار شاخص معماری اورارتو در کشور ایران، ترکیه و ارمنستان با تاکید بر استحکامات به تفصیل سخن رفته است. بررسی ویژگیهای معماری روی نقش برجستهها تا حد زیادی بستکی به تحلیل سنتهای بکار رفته در تصاویر دارد. و اگر ما این سنتها را ندانیم نمیتوانیم حدس بزنیم که کدام جنبه برای ما معرفی شده است. مثلا در شهری که تحت تهاجم نشان داده میشود هنگامی که سربازان آشوری غنایم جنگی را از شهر آتش کشیده شده بیرون می برند، مدافعان روی برجها هنوز در حال جنگند. و یا اینکه با توجه به نظر ناومن حضور کنگرهها روی دیوارهای شهر به میزان پیشروی محاصره بر میگردد و فقدان برج و بارو یا دیوارهای در حال سوختن، اشاره دارد که شهر تحت حمله است و یا تسخیر یا تخریب شده است. و به این ترتیب وی اشاره میکند که عملکرد این توافقات در نتیجهی یک رسم روایی است. قلعههای اورارتویی که روی دروازههای بالاوات نقش شدهاند همه روی یک تپه فلس دار که سنت نشان دادن ناحیهی کوهستانی است قرار گرفتهاند. قلعههای آزراشکو و گیلزانو با دو دیوار مستحکم تصویر شدهاند که به صورت کوتاه و عریض بر بالای دیواری که مستقیما روی تپه دیده می شود. خصوصیت معمل دیگر در قلعههای اورارتویی ردیفی از برجها و پشتبندها در طول دیوارهای حائل در فواصل نسبتا منظم است. اگر چه بعضی از خصوصیات معماری در تصاویر قلعههادیگر روی دروازههای بالاوات تکرار شده ولی ترکیب مشابهی با قلعههای اورارتویی ندارد. بسیاری از جزعیات واقعی لشکرکشی های آشوریها را در گزارشات تصویری آنها باید جست، زیر حکاکان و حجاران با ارتش در لشکرکشیها همراه بودند و به نظر می رسد که مسیر لشکرکشی، توصیفات قلمرو و زیستگاههای دشمن و لیست غنایم را با دقت قبل ملاحظهای ثبت میکردند. در اینجا لازم است علاوه بر تحلیل نقش برجستهها به ذکرمواردی از یافتههای باستان شناختی که در کاوشها بدست آمده بپردازیم: در >کف قلعه سی< بلوکهای سنگی یافت شد که بر روی هر چهار وجه آن نقش برجستهای مشابه کنده شده است و در آن یک بنای دو طبقه دارای استحکامات نشان داده شده که در بالای دیوارها کنگرههایی به چشم میخورد و هر دو طبقه دارای پنجرههایی به شکل حرفT است. در حین حفاری دژ >چاووش تپه< بلوکهایT شکل سنگی از جنس بالزات بدست آمده که در سطح رویی خود دارای دارای فرو رفتگیهای پلهای شکل سه تایی هستند و نظیر این پنجره کور در حفاری >توپراک قلعه< توسط رسام نیز به دست آمده است. در مورد وضعیت بالای دیوارههای دژ، یافتههای باستان شناختی اطلاعاتی در اختیار قرار نمی دهند. اما از روی نمونه مفرغی بنایی که در توپراک قلعه یافت شده میتوان حدس زد که قسمت بالایی دیواربه فواصلی کنگرههایی قرار داشتند و تکه سنگی نیز در بسطام بدست آمده که قسمتی از کنگرهها را نشان میدهد البته با توجه به ابعاد آن نمی توان این قلعه را نمونه حقیقی دانست و احتمالا متعلق به مدلی بوده است. و در نهایت باد عنوان کرد که معماری چند طبقه از مختصات معماری اورارتویی و نواحی مجاورش بوده و از طریق نقشهای اورارتویی بر روی کمربندها و نمونههاب مفرغی، نقش برجسته سنگی و نقش آشوری و یافتههای موجود از حفاریهامی توان به وجود چنین بناهای چند طبقهای پی برد