مقاله حاضر سعی در تبیین مشکلات ریشهای ایران و اعراب منطقه خلیج فارس، در چارچوب انگارههای ذهنی متقابل و هویت دارد و مدعی است که مشکلات اصلی روابط ایران و اعراب نه ریشه در ابعاد امنیتی، اقتصادی و سیاسی که روبنایی هستند، بلکه ریشه در عوامل هویتی و انگارههای ذهنی متقابل که اساس و زیربنا میباشد، دارد .حال چنانچه قرار باشد مشکلات اعراب و ایران در طی چند نسل بر طرف یا کمتر گردد لازم است در ادبیات دانشگاهی و نیز سطوح نخبگان سیاسی و اجرایی به این عوامل زیربنایی پرداخته شود و برای آن چارهجویی گردد .تاکنون کم توجهی به این عوامل دلیل شکست بسیاری از راه حلها در مقام عمل بوده است .و هرگونه پرداختن به مشکلات روبنایی در ابعاد امنیتی، سیاسی و اقتصادی صرفا نقش مسکن داشته و با چرخههای تکراری بازگشت آنها مواجه شده است .مباحث نظری سازهانگاری که به ساختهشدن هویت و منافع در بستر تعاملات بینا ذهنی (برعکس نظریههای رئالیستی و لیبرالیستی که این انگاره را تا اندازه زیادی ثابت میدانند) میپردازد، مبانی مطلوب برای پرداختن به مشکلات هویتی بین ایران و اعراب ارائه میدهد .این دیدگاه برعکس دیگر نظریات نه بدبینانه و نه خوشبینانه بلکه واقع بینانه بوده و در عین حال نوید آن را میدهد که با تلاش چند نسل نخبگان و انجام اصلاحات در این بعد احتمال آن که همچون اروپا، در این منطقه نیز منطقه صلح شکل گرفته و پایدار گردد وجود داشته باشد و منطقه محکوم به زیستن در آنارشی هابزی و نیز آنارشی رقابتی (از نوع لاکی) که بالاقوه موجد تعمیق اختلافات و تعارضها و در نهایت جنگ است، نباشد .روش مقاله توصیفی- تحلیلی به طریق آسیبشناختی و با ابزار فیشبرداری کتابخانهای میباشد