همان طور که می دانیم دورهی نوسنگی یکی از تاثیرگذارترین دورههای تاریخ زندگی بشر بوده که (گوردن چایلد) باستانشناس فقید استرالیایی از آن به عنوان انقلاب یاده می کند. اهمیت این دوره از آن جهت است که نوع بشر پس از دو میلیون سال گردآوری و شکار گیاهان و حیوانات، در حدود ده هزار سال پیش، تغییر بنیادی در اقتصاد معیشتی خود داده و با استقرار در مکانهای مطلوب، سرآغاز بروز شکاف اجتماعی و طبقاتی در میان جوامع انسانی را فراهم آورده است. در این راستا تمرکز پژوهش هایی که جهت درک بیشتر این پدیده انجام که آثار قابل توجه این تحولات سرنوشت ساز در استان مازندران و به خصوص شواهد از این تحول، شناخته شده است. از انجایی که آثار قابل توجه این تحولات سرنوشتساز در استان مازندران و به خصوص بخشهای شرقی آن واقع گردیده است. مناطق یاد شده مورد توجه باستان شناسان قرار گرفت و پس از چند گمانیزنی محدود توسط افرادی چون کارلتون کون در غارهای استان، به حال خود رها گردید. این در حالی است که استان مازندران با توجه به آثاری که از همین فعالیتهای محدود باستانشناسی به دست آمده است، دارای پنانسیلها و توانمندهای سرشاری در مطالعات نوسنگی خاورمیانه است و می تواند در روشن شدن زوایای تاریک این دوران، نقش کلیدی ایفا نماید. از جمله مهمترین چالشهایی که میتوان به آن اشاره کرد زاگرس مداری و توجه انحصاری پژوهشگران داخلی و خارجی به ا ین منطقه بوده است و نکتهای قابل ذکر دیگر در این زمینه که می توان به آن اشاره کرد عدم انجام بررسیها ی تخصصی برای یافتن محوطههای فراپارینه سنگی و نوسنگی در استان است.این نوشتار سعی دارد که به آسیب شناسی و معرفی پنانسیل های استان مازندران در حوزهی مطالعات فرهنگهای نوسنگیخاور نزدیک بپردازد تا بتواند توجه پژوهشگران و متخصصان داخلی و خارجی را به نقش کلیدی و پراهمیت استان مازندران به عنوان مهمترین منطقهای که دارای نشانههای بارز پیچیدگی و توسعهی چشمگیر استقرارهای انسانی است جلب نماید.