پس از اختتام مجلس و تفرقهء جالسین، یکی از آن آقایان محترم اظهار داشت که در این موقع که کتاب مستطاب گفتهء مردان بزرگ و تاریخ زندگی آنها را تصنیف و تألیف مینمایی و به نام ممتحن موسوم داشتهای،خوب بود برای تنبیه قارئین شرح زندگانی مهدی ممتحن را نیز بر آن الحاق مینمودی که هم شمهای از اخلاق معمولهء حالیه را به قلم آورده باشی که در تاریخ عصر حاضر باقی ماند و هم کسانی که از روزگار خود دلتنگ میباشند تسکین خیال بر آنها دست دهد و جوانان را از سختی روزگار آگاه نماید که عمر گرانمایه را به بطالت نگذرانیده کسب معرفت و کمال نمایند،تا در روز سختی آنها را دستگیری نموده از مذلت برهاند. بازتاب وسیعتر این تعارض،رویدادی است که در سال 1867 رخ داد: «همان سال بود که ناصر الدین شاه نسبت به شاگردان و محصلین فرنگ بیلطف گشته امر نموده بود که عموما به ایران مراجعت نمایند و قدغن اکید گشت که دیگر کسی به فرنگ شاگرد نفرستد؛ چرا که یک یا دو نفر از شاگردان که مراجعت نموده بودند مفاد من تشبه به قوم فهو منهم را در پایتخت اجرا داشته و آن پادشاه عمل آنها را منافی عقاید مسلمانی دانسته عموما را احضار فرمودند."