"این سخن را اولجایتو پسندیده داشت،اما بحرف ترمتاز اکتفا نفرمود بسادات رجوع نمود،بویژه بسید تاج الدین آوجی از اقران سید سعد الدین ساوجی که حتی رغم انف رشید الدوله بوزارت دارائی نائل آمد،و این همان سید تاج الدین نقیب السادات است که مشهد«ذو الکفل (ع)»را از تصرف یهود بیرون کرد و بتصرف شیعه درآورد،نظام الدین عبد الملک(اندلسی) و«رشید الدوله»و دارودستهء(شافعی)ها کمر قتل این سادات بیگناه را بستند و عاقبت با تزویرات و بهتانهائی که صاحب تاریخ اولجایتو با تمام جزئیات نگاشته(ص 131 و 231)آنها را بکشتن دادند(هرکه خواهد بدانجا رجوع نماید)-در بادی امر هرچند در مجلس مناظره «نظام الدین عبد الملک»که بعادت همشهریان اصلی خود کثیر الاحتجاج بود،بظاهر گوی سبقت میربود«اولجایتو»بیشتر دلباختهء سخنان ساده و بیآلایش سید تاج الدین میشد،ولی از قضای آلاهی قاضی(آن زمستان بتمشیت اوقاف آذربایجان رفته)از اردو دور شده بود،و طمع و پولدستی که خصلت نژادی وی بود او را از سود و زیان(شافعیگری)دور داشت-و در حالیکه او در تبریز با رشید الدوله طرح قلع و قمع ریشهء سادات را میریخت«سید تاج الدین آوجی»پادشاه را متقاعد ساخت،و شاه در سال 907،طی زیارت عتبات،حکم یرلیغ صادر فرمود که برسیم و ؟زر مانند«غازان خان»نام دوازده امام(ع)را سکه زنند،و تمام مغولان اردو را مانند خود بدین شیعه درآورد،نام چهار یار را از سکه و خطبه درانداختند و در اذان حی علی خیر العمل درافزودند(ص 99 و 001)و پادشاه حکما و فقهای شیعه را از اطراف فراخواند و از میان همه«علامهء حلی»جمال الدین بن مطهر را پسند فرمود و او را در مناظرات با«نظام الدین عبد الملک»وارد ساخت(ص 101 تا 601) ****** «نظام الدین عبد الملک»ببهانه(تمشیت اوقاف آذربایجان)به تبریز رفته بود که آنجا با رشید الدوله طرح دفاع از منافع حزب(شافعیان)را بریزد،چونکه دولت مغول دو پایتخت پیدا کرده بود یکی پایتخت ثابت که در«تبریز»بود و از آنجا-از شهر ربع رشیدی-حکیمباشی رشید الدوله(صدر جهانی)میورزید و تدبیرات کلی سیاست مغولان را تعیین مینمود-دیگر پایتخت سیار که اسما در«سلطانیه»ولی عملا تابستانها در مغان و اران(گلستان)و زمستانها در (محول)نزدیکی بغداد بود و این پایتخت سیار را«اردو»مینامیدند و بیشتر جنبهء لشکری داشت در حالیکه«ربع رشیدی»تبریز پایتخت سیاسی و کشوری بود«رشید الدوله»به بهانهء پیری و نویسندگی در آنجا متقاعد شده بود،ولی این(بازنشستگی)در میان یکدنیا ثروت و هزاران غلام و بنده باو فرصت میداد که بهتر زمام امور را در دست گیرد-رشید الدوله و حز او دور از (اردو)دارائی و اوقاف ایران را بدلخواه خود اداره میکردند میگفتند بگذار مغولان(بخرافات امامیه)دلخوش کنند-آنها لشکر مغول و مذهب پادشاه و ارتش او را ناچیز میانگاشتند- بهمین سبب و روی همین تدبیر(قطب جهان)«نظام الدین عبد الملک»از«رشید الدوله»دستور داشت که حال که اولجایتو تا این درجه مفتون روافض شده دیگر صلاح نیست در حضرت او با سادات حله پرمحاجه و بحث شود-برای حفظ منافع واقعی حزب شافعی یعنی دارائی و اوقاف-باید کوتاه آمد و سخنان بموافق میل پادشاه گففت."اولجایتو پیش از تشرف به تشیع گنبد مطهر حضرت معصومه (س) و امام رضا (ع) را مثل گنبد سلطانیه زنجان تجدید عمارت کرد.