بررسی تطبیقی قواعد تفسیر در "المیزان" و "التحریر و التنویر"
نام عام مواد
[پایان نامه]
نام نخستين پديدآور
/ زهرا عماری اله یاری
نام ساير پديدآوران
؛ استاد راهنما: محمد علی مهدوی راد؛ استاد مشاور: حمید رضا مستفید
وضعیت نشر و پخش و غیره
نام ناشر، پخش کننده و غيره
: دانشگاه قرآن و حدیث (پردیس تهران)
تاریخ نشرو بخش و غیره
، ۱۳۹۵
مشخصات ظاهری
نام خاص و کميت اثر
۳۲۹ ص.
یادداشتهای مربوط به کتابنامه ، واژه نامه و نمایه های داخل اثر
متن يادداشت
کتابنامه: ص.۳۱۸ -۳۲۹؛ همچنین به صورت زیرنویس
یادداشتهای مربوط به پایان نامه ها
جزئيات پايان نامه و نوع درجه آن
دکتری
نظم درجات
علوم قرآن و حدیث
زمان اعطا مدرک
۱۳۹۵/۰۶/۲۴
امتياز متن
۱۹/۲۵
یادداشتهای مربوط به خلاصه یا چکیده
متن يادداشت
این تحقیق رویکردهای علامه طباطبایی و ابن عاشور دربارهی چهار قاعدهی "ترادف", "اشتراک لفظی", "سبب نزول" و "وحدت غرض سوره" در قرآن کریم را در دو تفسیر "المیزان" و "التحریر و التنویر" به صورت تطبیقی و میدانی بررسی و تحلیل کرده است تا از این رهگذر, رویکردهای متقن و زیرساختهای اساسی مباحث چهارگانهی فوق در این دو تفسیر, شناسایی شده و پس از تصحیح و تنقیح, در اختیار مفسّران قرآن کریم قرار گیرد.علامه و ابن عاشور, هردو از باورمندان به وجود ترادف در قرآن کریم بوده و به طور گسترده رویکردهای متنوعی از کاربرد این قاعدهی زبانی را در تفاسیر خود به نمایش گذاردهاند. برآیند کلّی عملکرد دو مفسّر در حوزهی ترادف, ضمن آنکه نشانگر توجّه هر دو مفسّر در این زمینه است, دیدگاه کسانی که اتهام بیتوجّهی به ترادف در قرآن کریم را متوجّه علامه میکنند باطل مینماید. از رویکردهای مشترک این دو مفسّر درحوزهی "ترادف", میتوان به عدم جواز عطف دو مترادف, لزوم بهرهگیری از روابط بینامتنی در اثبات یا ردّ ترادف, امکان جانشینی الفاظ مترادف تام و لزوم توجّه به سیاق اشاره کرد؛ چنانکه فزونی معنا به سبب وجود واجهای اضافه در واژه از مفترقات بین دو مفسّر در این حوزه است. در زمینهی اشتراک لفظی نیز مانند ترادف, هر دو مفسّر به وجود پدیدهی اشتراک لفظی در زبان باور داشته و دلایلی برای آن برشمردهاند و آنگاه مبانی خود را در به کارگیری این قاعده در مصادیق قرآنی اعمال کردهاند. علامه طباطبایی و ابن عاشور هر دو از زوایای متعدد, گاه مشترک و گاه متفاوت به اشتراک لفظی نگریستهاند؛ از جملهی مشترکات بین این دو, عبارتند از: ضرورت شناخت همنشینیهای ویژه, لزوم توجّه به تضمین نحوی و قواعد صرفی و ضرورت رعایت تناسب معنای لفظ مشترک با سیاق. از مفترقات بین دو مفسّر در این حوزه, میتوان به اعتقاد علامه به ممنوعیت حمل همزمان لفظ مشترک بر چند معنا اشاره کرد که ابن عاشور درست در نقطه مقابل علامه به جواز این مسأله معتقد است و به طور همزمان لفظ مشترک را بر چند معنا حمل میکند و به طریق اولی از آیه چند معنای همزمان برداشت میکند. در برآیند کلّی, علامه در دو حوزهی ترادف و اشتراک لفظی, که به طور خاص در این پژوهش, حوزههای قواعد ادبی محسوب میشوند, گستردهتر از ابن عاشور عمل کرده است که خود گویای آن است که بر خلاف تصوّر برخی از افراد, تفسیر قرآن به قرآن, به گونهای جامع و به طوری که شایستهی هر تفسیر صحیحی از قرآن کریم است, به لغت و ادبیات عرب توجّه دارد و آن را نادیده نمیگیرد. در باب اسباب نزول, گرچه علامه به روایات سبب نزول نقدهای زیادی دارد و حتّی گاه صریحاً آن را رد میکند و هرچند روح متعالی قرآن را در فهم, بینیاز از غیر دانسته امّا هرجا زمینهی اعتماد به روایات فراهم بوده, از آن بهره برده است و نمیتوان به بیتوجّهی علامه به روایات سبب نزول حکم کرد؛ چنانکه رویکردهای متعدد و متنّوع او در مقایسه با ابن عاشور, مؤیّد این مطلب است؛ وی از اسباب نزول در تفسیر در موارد لزوم استفاده کرده و رویکردهای گوناگونی برای استفاده یا عدم استفاده از اسباب نزول در تفسیر به مخاطب ارائه کرده که توجّه خواننده را به خود جلب میکند. ابن عاشور نیز افراط و تفریط را در زمینهی اسباب نزول نادرست خوانده و معتقد به پالایش روایات این حوزه و انتخاب صحیح ترین آنها و استفاده در جهت فهم بهتر است. برخی از رویکردهای مشترک علامه و ابن عاشور در این زمینه عبارتند از: امکان بازسازی سبب نزول با استفاده از سیاق و روابط بینامتنی, ضرورت همخوانی و تطبیق روایات با سیاق آیات, عدم تقیید آیه به واسطهی سبب نزول خاص و .... از مفترقات دو مفسّر در این حوزه, "تفکیک در سیاق واحد" است که علامه آن را جایز ندانسته و معتقد است سبب نزول نباید سیاق بههم پیوستهی آیات را منفک کند حال آنکه ابن عاشور منعی در آن نمیبیند. علامه در بیان الگوی وحدت غرض سورهها رویکردهای متنوعی را به نمایش گذارده است؛ ابن عاشور نیز در این مجال, هرچند کمتر از علامه ولی به نوبهی خود تلاش جدّی کرده است. از رویکردهای مشترک دو مفسّر در این زمینه میتوان به امکان وجود غرضهای متعدد در یک سوره, توجّه به مؤلّفههای پرتکرار یک موضوع در سوره, ارتباط بین حروف مقطعه و اغراض سورهها و لزوم کشف مناسبت و همپایگی در انتقالهای قرآنی اشاره کرد؛ در این میان علامه معتقد است عدم پیوستگی در نزول آیات, نشان از نبود یک غرض واحد در میان آنها دارد و ابن عاشور جملات معترضه و آیات الحاقی به یک سورهی پیوسته را, مانع تناسب و انسجام معانی قرآن کریم نمی داند. کلیدواژگان: علامه طباطبایی, ابن عاشور, قواعد تفسیر, المیزان, التحریر و التنویر, ترادف, اشتراک لفظی, اسباب نزول, وحدت غرض سوره.
رده بندی کنگره
شماره رده
BP
۹۱
/
۲
نشانه اثر
/
ع
۸
ب
۴ ۱۳۹۵
نام شخص به منزله سر شناسه - (مسئولیت معنوی درجه اول )