در اصطلاح فلسفه، حکم و ضرورتی که موجود ممکن برای وجود یافتنش از ناحیه ی علت تامه اش دریافت می کند «قضا» نام دارد. مطابق مطابق با این حکم و ضرورت، شیء ممکن موجود می شود و دارای یکسری آثار و صفات خاص و زمان و مکان خاصی می گردد، که مرحله ی «قدر» نام دارد. از تفاوت های اساسی بین قضا و قدر آن است که؛ قضا، لا یتغیر و لا یتخلف است و حیطه ی آن هم عالم ماده است و هم عالم مجردات. اما مرحله ی قدر، قابل تغییر و تخلف است و حیطه ی ان تنها عالم ماده است، زیرا تنها عالم ماده است که قابل تغییر و تحول است. علامه طباطبایی و مولوی، در مسأله جبر و اختیار آدمی، نظرات اشاعره و معتزله را رد نموده اند و نظر شیعه (امر بین الامرین) را پذیرفته اند، یعنی اعمال و رفتار بشر آمیخته ی است از جبر و اختیار. قضا و قدر حاکم بر نظام هستی و خروج از سیطره ی آن غیر ممکن است پس تقدیراتی که در لوح یا کتاب محفوظ هستند که از آن تعبیر به «لوح محفوظ» می شود و اما تقدیرات دیگری هستند که قابل تغییر اند و انسان با استفاده از اختیار و اراده ی خود و با انجام بعضی اعمال مانند دعا، صدقه، احسان و .. می تواند این تقدیرات را تغییر دهد و یا مانع از وقوع رویدادهای نامطلوب شود و این تغییر تقدیرات با حکمت بالغه ی خداوند هیچ منافاتی ندارد.