بررسی و نقد نظریه پلورالیزم دینی وتبیین تلقی اسلام از پلورالیزم در دین
نام نخستين پديدآور
سید حسن حسینی سروری
یادداشتهای مربوط به خلاصه یا چکیده
متن يادداشت
موضوع تکثرگرایی دینی از جمله مسائل جدید است که در حوزه معارفی از قبیل کلام جدید، فلسفه دین و دین پژوهی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. در این رساله سعی بر آن است که این موضوع به صورت تطبیقی ، تحلیلی، توصیفی، علّی و پدیدارشناسانه در دو حوزه بررسی و تحلیل گردد. ابتدا نظریه موسوم به پلورالیزم دینی درغرب و با تأکید بر نظرات یکی از مدافعان آن، جان هیک بررسی شده است و در ادامه با استناد به برخی آیات قرآنی به نگرش و تلقی اسلام از موضوع تکثرگرایی در دین توجه شده است. آنچه ذیلاً آمده است، اجمال برخی مطالبی است که در رساله به تفصیل و مستدل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. 1- در نظریه پلورالیزم دینی، تکثر ادیان معلول تکثر تجارب دینی انسان و به تبع آن تکثر تصورات و پدیدارهای مختلف از خدا و در نهایت تکثر در حقایق و باورهای دینی است، در حالی که در نظریه مختار پلورالیزم در دین، تکثر ادیان معلوم و نتیجه تجلی و ظهور وحدت حقه دینی برای انسان است. در حقیقت تکثرات دینی از دیدگاه نظریه اول انسانی و بشری، و از دیدگاه نظریه دوم الهی و وحیانی است. به همین دلیل حقانیت و صدق تعالیم و باورهای ادیان از دیدگاه تکثر گرایی مطرح در غرب،معلول اعتبار معرفت شناختی تجربه دینی، به مثابه تجارب انسانی و همسو با تجارب حسی است، در حالی که حقانیت دینی از دیدگاه نظریه پلورالیزم در دین معلول انتساب آن به تکثر در تجلی وحدت حقه دینی است. 2- در نظریه پلورالیزم دینی علاوه بر این که به اقسام چندگانهای از پلورالیزم توجه شده است، اما ارتباط بین دو نوع اصلی آن، یعنی پلورالیزم نجات و رستگاری و پلورالیزم حقایق دینی از وضوح و تبیین کاملی برخوردار نیست، در حالی که در نظر پلورالیزم در دین، ارتباط و تلازم بین این دو نوع پلورالیزم مشخص و بین است. بر این اساس، پلورالیزم نجات و رستگاری لازمة اصالت تعدد ادیان و پلورالیزم حقایق دینی تلقی شده است. 3- نظریه پلورالیزم دینی اساساً و ماهیتاً مسیحی مآبانه است، به این دلیل که خاستگاهها، ریشهها، علل و عوامل بروز و ظهور این نظریه بر مبانی و مبادی معرفت شناسی مسیحیت استوار گردیده است، در حالی که نگرش اسلامی درباره پلورالیزم، واکنش و عکس العمل سلسلهای از حوادث تاریخی و معرفتی نیست، بلکه مبانی و ماهیت مختص به خود را دارا است. 4- نظریه تجربه دینی که همسو با ساختار معرفت شناسی کانت و نظریه ویتگنشتاین ارائه شده است، نه اثبات کننده پلورالیزم در حقایق دینی است و نه پلورالیزم در نجات و رستگاری. حداکثر نتیجهای که از فرض تجارب دینی مختلف قابل استنباط است، پذیرش تصورات مختلف از امور غیر مادی است که هیک آنها را پدیدارهای واقعیت مطلق نامیده است. به همین ترتیب آنچه وی ازواقعیت مطلق ارائه کرده است، اولاً و بالذات به پلورالیزم در تصورات متعلق است، و به تبع آن به پلورالیزم در حقایق دینی قابل تسرّی است. قابل ذکر است که لازمة پذیرش مطلق تجارب دینی آنگونه، نسبیت در فهم و لازمة پذیرش حقایق متکثر دینی نسبیّت درحقیقت است. نسبیت در حقانیتهای دینی هم چنین موجب بی معنا انگاری و اثبات ناپذیری گزارههای دینی و تنزل دین از امری الهی به امری بشری وانسانی میگردد. 5- ادلهای چون «هدایت عام الهی»، «برهان تکافو» و «نقض برخی اصول مسیحیت» که مورد استناد هیک در اثبات پلورالیزم قرار گرفته است، مقدمات و مقومات لازم برای اثبات نتیجه مورد نظر را ندارد و از این حیث قابلیت اثبات نظریه مورد ادعا را ندارد.